طبقه بندی

بهترین دعای دنیا :

اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج

حجم تنهایی تو بیشتر از بودن ماست

 برای صرفه جویی در وقت شما برترین مطالب با رنگ قرمز مشخص شده اند

 این وبلاگ به آدرس زیر منتقل شد

http://tanzotabasom.ir/

 

دنبال کردن ما در فیس

دنبال کردن ما در گوگل پلاس

دنبال کردن ما در توییتر

 

>>

داستانهای جالب و خواندنی(dastan)

>>

اس ام اس

>>

جوکستان(jokestan)

>>

معما و تست هوش

>>

طنز تصویری

>>

متفرقه

>>

برترینها

 شرایط تبادل لینک با ما 

ترکه میره جنگ 
میشه فرمانده 
داداشش شهید میشه.
با بیسیم بهش میگن لااقل جنازه داداشتو برگردون عقب ، میگه اینا همشون داداشای من هستن ، کدومشونو بیارم ؟ 
آره !!! اینبار جوک نبود ( به یاد حمید و مهدی باکری) 


«من مات و لم يعرف امام زمانه، مات ميتةً جاهليةً»

هر كس بميرد ولي امام زمان خويش را نشناسد، همچون مردگان جاهليت از دنيا رفته


فارس نزاد پرست نیست (مگه کوروش نزاد پرست بود؟) رشتی بی غیرت نیست(مگر میرزا کوچک خان بی غیرت بود؟) مازندرانی کله ماهی خور نیست(مگر نیما کله ماهی خور بود؟) لر هالو نیست(مگه لطف علی خان هالو بود؟) ترک زبان عر عر نمی کنه(مگه شهریار عر عر می کرد؟) قزوینی همجنس باز نیست(مگر علامه دهخدا همجنس باز بود؟) خراسانی بادیه نشین و بدوی نیست(مگر دکترشریعتی بادیه نشین بود؟)
بلکه اینان ستونهای ایرانند‎. وقتی داریم از داخل ستونها رو خراب میکنیم دیگه نیازی به دشمن خارجی نیست.

ﻣﻨﻮ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻯ ﻳﺎ ﻣﺎﻣﺎﻧﻮ؟

ﺑﺎﺑﺎ : ﻣﻨﻮ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻯ ﻳﺎ ﻣﺎﻣﺎﻧﻮ؟

ﭘﺴﺮﺑﭽﻪ : ﻫﺮ ﺩﻭ ﺗﺎﺗﻮﻧﻮ
ﺑﺎﺑﺎ : ﺍﮔﻪ ﻣﻦ ﺑﺮﻡ ﺁﻣﺮﻳﻜﺎ ﻣﺎﻣﺎﻥ ﺑﺮﻩ ﻓﺮﺍﻧﺴﻪ ﺗﻮ ﻛﺠﺎ ﻣﻴﺮﻯ؟
ﺑﭽﻪ: ﻓﺮﺍﻧﺴﻪ
ﺑﺎﺑﺎ : ﺧﻮﺏ ﺍﻳﻦ ﻳﻨﻰ ﺗﻮ ﻣﺎﻣﺎﻧﻮ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻯ ﺩﻳﮕﻪ
ﺑﭽﻪ: ﻧﻪ ﻣﻦ ﻓﺮﺍﻧﺴﻪ ﺭﻭ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ
ﺑﺎﺑﺎ : ﺍﮔﻪ ﻣﻦ ﺑﺮﻡ ﻓﺮﺍﻧﺴﻪ ﻣﺎﻣﺎﻥ ﺑﺮﻩ ﺁﻣﺮﻳﻜﺎ ﺗﻮ ﻛﺠﺎ ﻣﻴﺮﻯ؟
ﺑﭽﻪ : ﺁﻣﺮﻳﻜﺎ :))
ﺑﺎﺑﺎ : ﭼﺮﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍ ؟؟؟؟
ﺑﭽﻪ: ﭼﻮﻥ ﻗﺒﻼً ﻓﺮﺍﻧﺴﻪ ﺑﻮﺩﻡ :)))

دوست دختر دیوانه

دوس دخترم زنگ زده با گریه میگه:

میخوان منو از تو جدا کنن! داره واسم خواستگار میاد،

نمیدونم قراره چی بشه!

وااااای خدای من اگه جوابم مثبت باشه چی؟!

هیچ وقت خودمو نمیبخشم!!!

مرکز ترک اعتیاد دلفین

تـرک ویـچـت بـدون درد و خـمـاری!

100درصـد تـضـمـیـنـی!
کـامـلـا گـیـاهـی!
بـدون عـوارض
بـدون بـازگـشـت...
فـقـط کـافـیـسـت بـه جـمـع گـوشـی هـای" فـقـط چـراغ قـوه دار "بـپـیـونـدیـد!!

حرف حساب

این جمله از کیست؟ ؟؟
دیگه رو دست من بازیکن نمیاد!!!!
الف) پله
ب) علی کریمی
ج) مارادونا
خ) جواد خیابانی
د) کریستین رونالدو
ه) مسی
ی) ابراهیم تهامی

به کسانی که پاسخ صحیح بدن فیلمی از صحنه ای که این بازیکن 14 نفر رو دریبل کرد بعنوان جایزه داده خواهد شد.

* * * * * * * * * * * * * * *

ﻭﻗﺘﯽ ﺑﭽﻪ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﺯﻧﮓ ﯾﻪ ﺧﻮﻧﻪ ﺭﻭ ﮐﻪ ﻣﯿﺰﺩﯾﻢ ﺩﺭ ﻧﻤﯿﺮﻓﺘﯿﻢ
ﻭﺍﻣﯿﺴﺖﺍﺩﯾﻢ ﺗﺎ ﺻﺎﺣﺒﺨﻮﻧﻪ ﺩﺭ ﺭﻭ ﺑﺎﺯ ﮐﻨﻪ ﺑﻌﺪ ﻗﺪﻡ ﺯﻧﺎﻥ ﺍﺯ ﺟﻠﻮﺵ ﺭﺩ ﻣﯿﺸﺪﯾﻢ!
ﺍﻭﻧﻢ ﻣﺤﺎﺳﺒﻪ ﻣﯿﮑﺮﺩ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﺵ ﻣﯿﮕﻔﺖ : ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺯﻧﮓ ﺭﻭ ﺯﺩﻩ ﺍﻻﻥ ﺭﺳﯿﺪﻩ ﺳﺮ ﮐﻮﭼﻪ ﭘﺲ ﺍﯾﻨﺎ ﻧﯿﺴﺘﻦ!!
ﺍﺯ ﻫﻤﻮﻥ ﻃﻔﻮﻟﯿﺖ ﻋﻠﻢ ﻓﯿﺰﯾﮑﻤﻮﻥ ﺧﻮﺏ ﺑﻮﺩ

* * * * * * * * * * * * * * *

یکی از همکلاسیامون از ی دختره خوشش اومده بود
میخوست بقول خودش باهاش آشنا بشه !!
رفته بود در کمال اعتماد به نفس و خودشیفتگی به دختره گفته بود :
دیگه وقتشه که سایه ی یه مرد بالا سرت باشه !!!

* * * * * * * * * * * * * * *

پنجم دبستان که با معدل 20 قبول شدم
.
.
.
.
.
.
اشتباه کردم ...
باید تو همون موقع که تو اوج بودم از دنیای درس خدافظی میکردم :))

* * * * * * * * * * * * * * *

بچه: چرا عروس لباس سفید میپوشه؟
مامان: چون بـهـتـرین خاطره زندگیشـه
.
.
.
.
.
.
بچه: چـرا دامـاد مــشـکـی مـیـپـوشـه؟
مامان: خـــفه شـــو :|

* * * * * * * * * * * * * * *

اوایل انقلاب گفتند بچه بیاورید تا لشکر امام زمان را کامل کنیم و اینگونه بود که ما فرت و فرت بدنیا آمدیم
اما زهی خیال باطل! لشکر امام زمان که هیچ، دار و دسته لیان شامپو هم نشدیم!
مع الوصف ما که با آن هدف متعالی بعمل آمدیم این شدیم!
باید گریست بحال بچه هایی که برای یک میلیون تومان...ناقابل! تولید میشوند

* * * * * * * * * * * * * * *

معلم از بچه ها پرسید: در آینده میخواهید چه کاره شوید؟
احمد: من میخوام ناخدا بشم.
رامین: من میخوام دکتر بشم.
سارا: من میخوام یه مادر خوب بشم.
رضا: من میخوام به سارا کمک کنم

* * * * * * * * * * * * * * *

محض خنـــــــــــده

هیچوقت گودی قاشق رو زیر شیر آب نگیرین 
این توصیه نسل به نسل و سینه به سینه تو خاندان ما گشته تا رسیده به من 
البته بابام وقتی اینو بهم میگفت پیرهنش خیس بود 
فک کنم بابابزرگم اونطور که باید و شاید پیامو نرسونده بود ! 



مهمترین موردی که باید به کاربران ایرانی گوشزد کرد این است که 
بابا جان اول ایمیل www نداره والا نداره بلا نداره 



رانندگان ماشین های حمل مرغ به جلیقه ضد گلوله و اسلحه تجهیز شدند! 



بد تر از رفتن 
گندیست که انسانها به باور یکدیگر می زنند !

.

.

یه سنگریزه وقتی تو کفش باشه دیگه یه سنگریزه نیست 
قلوه سنگه ! 



بیاین چند دقیقه برای اونایی که با ماشینشون ساعت ها ترافیک رو تحمل میکنن 
تا برسن باشگاه بدنسازی و سوار دوچرخه بشن 
سکوت کنیم…. 



شما یادتون نمیاد کلی زور میزدیم زرگری حرف بزنیم حرص بقیه رو در بیاریم 
مثلزن مزثلز ایزین 



اگه این معلم های دبستان.. 
میدونستن یه روزی قراره.. 
فقط تایپ کنیم.. 
اینقدر سعی نمیکردن خطمون خوب شه 



وقتی ناراحتین از ۱ تا ۱۰ بشمرین. اگه آروم نشدین تا ۲۰ ادامه بدین 
نشد تا ۳۰ و همینجور ادامه بدین تا بشین. 
من الان به ۲۱۶۶۶۵۰۰۰۹۶۸۷۱۱۲۰۰۱۲ رسیدم 




نمیدونم چه رمزیه لامصب بعضیا میگن "عزیزم” انگار فحش دادن 
ولی بعضیام هستن به آدم میگن "زهر مار” انگار دنیا رو به آدم دادن… 






اعتراف می کنم بچه که بودم و تازه مسواک زدن رو یاد گرفته بودم، 
موقع مسواک زدن به جای اینکه مسواک رو تکون بدم، 
سرم رو با شدت در جهات مختلف تکون می دادم و مسواک رو 
همینطور ثابت نگه می داشتم. 
اعتراف می کنم تا یه ربع بعد مسواک زدن سرم گیج می رفت! 



ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﻳﻌﻨﻲ : ﺩﻩ ﺗﺎ ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺯ ﺍﻭﻥ ﺑﻴﺎﺩﺳﺮﺍﻏﺖ ! 
ﺍﻣﺎ …. ﺗَﻪِ ﺩﻟﺖ ﺑﮕﯽ : 
ﺍﻭﻥ … ﺍﻭﻥ … ﺍﻭﻥ .. 
مغزت بگه کوفت اون مرض اون ! 



داشتم ماشین رو دنده عقب می‌آوردم تو حیاط 
مامانم اومده فرمون میده…. بیا…. بیا…. بیا…. بیا …. 
نیا !! 
لوله آب شیکست !





این آدمایی که سه صفحه بهشون اس ام اس میدی 
بعد مثل معلولا فقط یه کلمه تایپ میکنن OK 
باید بگیری اون دکمه های کیبورد موبایلشونو با بیل داغون کنی 
ازش فقط یه o بمونه با یه k 
تا حالشون جا بیاد!!! 



حاصلضرب توان در ادعا مقداری ثابت است ، 
هرچه توان انسان کمتر باشد ادعای او بیشتر است 
و هرچه توان انسان بیشتر شود ادعایش کمتر میگردد

 

 

منبع:باحال ترین وبلاگ دنیا!

فقط برای خنده

یه فیلم از دستگیری دزدان دریایی سومالی دیدم اصلاً تمام ذهنیتم رو نسبت به مفهوم دزد دریایی بهم ریخت

نه چشم بند داشتن

نه از این کلاه مثلثی‌ها

نه طوطی

نه پای چوبی

نه دست چنگکی

مسئول گزینش اینا کیه؟

چرا با احساسات ما بازی می‌کنند؟

 

 

ببینید مردها چقدره رمانتیکند:

اس ام اس بازی بین دو عاشق، دختره این پیامک رو میفرسته:

... عشق من اگر الان خوابی، رویاهاتو برام بفرست

... ... ... ... اگر داری میخندی، لبخندت رو برام بفرست

و اگر در حال گریه ای، برایم اشکهایت را ارسال کن

دوستت دارم

پسره جواب میده:

من الان توالتم. چی برات بفرستم؟

 

 

 

 

واقعا واسه آیفون (دربازکن) توی ایران فرهنگ سازی نشد. می پرسی کیه؟ میگه بازکن، خوب برادر من دارم سوال ازت می پرسم قشنگ گوش کن و پاسخ مناسب بده!

 

 

 

 به یکی گفتیم خدا به زمین گرم بِزَنتت ،
نام برده الان روی شن های سواحل آنتالیا داره آفتاب میگیره .....!!!
فک کنم سوتفاهم شده با خدا

 

 

 

امروز یه احساس خیلی بدی بهم دست داد؛
ولی من بهش دست ندادم...!
خلاصه تو جمع کلی ضایش کردم

 

فقط یه پسر ایرانی می تونه وقتی از سر جلسه امتحان میاد بیرون با نیشی باز و خیلی خوشحال بگه افتضاح دادم! یعنی سرخوش تا این حد

 

 

 

بچم دو سالشه الان یه ماهه به من میگه دایی محسن :|
نه دایی داره نه محسن داریم !!! امکان داره آدم تو این سن توهم بزنه ؟ :(

 

 

 

 

- سمیرا جان خوشحال شدم نامزد کردی
-- وااای مرسی .. منم همینطور
خانوم همسایه: :-|
ما =))))
خواهرم: :-/

 

 

 

 

بابام بهم گفت پدر سگه کره خر ! دچار بحران شخصيتي شدم چطور همچين چيزي ممکنه؟

 

 

 

یه همسایه داشتیم به خانمش میگفت منزل. خانمش خونه ما بود. اومد دنبالش . درو باز کردم آقاهه گفت منزل ما اینجاست. منم گفتم: نه . منزل شما ته کوچه است. بنده خدا در همه خونه هارو زده بود تا منزلشو پیدا کنه

 

 

گل همه رنگش خوبه, بچه زرنگش خوبه

تو كتابا نوشته, تنبلی كار زشته

تنبل همیشه خوابه, جاش توي تخت خوابه..

تا اینجا شاعر خوب اومده بودا، بعد یهو یارو سادیسمی میگه:

پاشو پاشو بیدارش كن, از تختخواب جداش كن.... :|

كــــــــــصــــــــــافــــــــــــــــط آخه بگو مرض داری مگه =))

 

 

اندر احوالات شیخ و مریدانش

روزی یکی از مریدان خطاکار به اشتباه شیخ را دکتر صدا بزد. 

شیخ فرمود : ای کله پوک ، من برای این مرتبه از علم زحمتها کشیده ام. چطور مرا دکتر همی خوانی ؟ 

و دستور داد مرید را بخواباندند و بر پشتش ترکه ها بزدند تا تزکیه روح شود. 

مریدان عرض کردند خمیر مایه این مرید این گونه است. یا شیخ گذشت کن. 

فرمود : خمیر مایه اش نیک است فقط باید کمی وردنه شود . 

عرض کردند : ترسیم این گونه که ورا همی زنید به جای تزکیه روح ، قبض روح بشود. 

پس مرید خطاکار به درجه ای از سلوک و تزکیه رسید که عرض کرد " یا شیخ .... خوردم." 

شیخ فرمود : آفرین ! حال همین را ده بار بگویید که ده روز بعد همین هم گیرتان نآید ! 

پس مریدان همین را تکرار بکردند و نعره ها بکشیدند.






یکی از مریدان مشغول صرف غذا بودندی که شیخ از او پرسید: آیا غذا میخوری؟ مرید گفت بلی. شیخ پرسید آیا گرسنه ای؟ مریدگفت بلی. شیخ پرسید آیا پس از صرف غذا سیر خواهی شد؟ مرید گفت بلی. شیخ شمشیر برکشید و مرید را به دو نیم کردندی. سپس فرمود به خدا قسم از ما نیست کسی که فرصت پ نه پ را از دست دهدندی........ مریدان کپ کردندی و هفت ساعت سینه و زنجیر زدندی .







مریدی به نزد شیخ آمد و گفت: سلام شیخنا 

شیخ: سلام ، حالت خوب است؟ 

مرید : یا شیخ جان مادرت چیزی نگو ! تازه خشتک لامصب را دوخته ام!! 

شیخ: باشد نمیگویم ! 

مرید در حالی که شروع به دریدن خشتک کرده بود گفت: الان مصلن نگفتی!







مریدی که نداند و بداند که نداند 
همان به که خشتک خویش بدراند 

مریدی که نداند و فکر کند که بداند 
شیخ شخصا دهنش سرویس نماید 

مریدی که نداند و نخواهد که بداند 
حیف باشد این مرید زنده بماند






روزی دو زن نزد شیخ آمدند و هر دو ادعا کردند که مادر یک بچه هستند. شیخ فرمود طفل را وسط بگذارید و هر زن از یک طرف دست طفل را بکشید.آن دو زن آنقدر دست کودک را کشیدند که از وسط نصف شد. شیخ کمی جا خورد و فرمودند: قاعدتا نباید اینجوری می شد !! و مریدان نعره ها زدند و به صحرا همی گریختند ! 






روزی شیخ مطلب کتابت می‌نمود، مریدان بر او فرو شدند و پرسیدنت: یا شیخ چگونه می‌شود موش را به هویت دیگری تغییر بداد؟ 
شیخ اندکی درنگ فرمود و در آخر فرمود: نقطه های شین را نگذارید. 
مریدان عربده ها بکشیدند و بر سر ها بکوفتنت. از آنجا موس که اکنون در دست شما ست اختراع شد.







روزی مریدان شیخ را پرسیدند: یا شیخ، داناترین مردم نزد شما کیست؟ 
شیخ بی درنگ گفت: آن کس که از همه داناتر باشد. 
مریدان خشتک ها مرطوب کرده گریه ها بکردند و نشتی ها پیدا کردند.







هیچ چیز مانند سبیل نمی‌تواند شما دختران را از گزند نامحرمان در امان بدارد، حتی حجاب !!! 

(برگرفته از سخنرانی شیخ در جمع دختران بسیجی سامرا)







روزی دشمنی به خدمت شیخ رسید و پرسید : اگه خدا مردها را نمی آفرید چی می آفرید؟ 

شیخ فرمود : چیز خاصی نمی آفرید !!! 

دشمن از این سخن در شگفت ماند اما به عمق پی نبردو بیشعور اسلام نیاورد 

(تذکره الاولیا-جلد 1-صفحه11)







گویند روزی شیخ سر به جیب مراقبت فرو برده بود و در بحر مکاشفت به بازار تهران سفر همی کرد. آن گه که از این معاملت باز آمد مریدان عرض کردند یا شیخ از این بازار که بودی مارا چه تحفه کرامت کردی ؟ فرمود : به خاطر داشتم چارکی گوشت بیاورم ، قیمت گوشت چنان زهره ترکم کرد که تنبانم از دست برفت 

پس مریدان سکته ها کردند و یکی در میان به دیار سند همی شدند







دگر باره روزی حلقه ی مریدان با پاره ای شیرینی بر وی گرد آمدند که یا شیخ! گویند تصرف در اجسام دارید.شیخ گفت روی برگردانید و چنین کردند و وقتی دوباره رو به شیخ کر دند اثری از شیرینی نبود!..مریدان جامه ها دریدند که یا شیخ! حکمت این در چه بود!؟...شیخ در حالی که با دست ،دهانش را پاک می کرد گفت: معذورم بدارید که آن را که خبر شد خبری باز نیامد!....






روزی شیخ و یکی از مریدان در اتاق تنها بودندی و سایر مریدان در حیات عمارت بازی می کردندی! شیخ سر از کتاب برداشت، چشم بر مرید داشت و گفت:"ای جوان! می خواهم امروز تو را کنم نصیحتی، که شاید دگر پیش نیاید فرصتی!" 

در همین هنگام، مرید باد معده ای را رها کرد که صدای مهیبی به پا کرد! و این صدای ممتد گوش خراش، چند دقیقه ای به طول انجامید و در تمام این مدت مرید و شیخ در چشمان هم زل زده بودندی! 

شیخ گفت:"مگر شیپور قورت داده بوده ای ! زهوار در رفته ی قزمیت!؟" 

مرید گفت:"نه شیخ، لوبیا و گوشت خورده ام!" 

- ای خاک بر فرق سرت که جنبه ی یک نصیحت را نداری! و انگار تو مرا نصیحت کردندی که بر مفلوکی چون تو نصیحت نکنم! 

مرید نعره زنان جامه دریدندی و فغان کنان به بیرون دویدندی (و در حین دویدن، نا خواسته باد معده ی دیگری نیز رها کردندی!) 

شیخ به اطراف نگاه کردندی و چون از نبود مریدی مطمئن شد، اندکی جابه جا شده و معده ی خود را خالی کردندی! و با خود گفت باید مطبخ را بگویم غذایم را از غذای مریدانم جدا کنند!







شیخ رفت بخوابه!

 

 

منبع:باحال ترین وبلاگ دنیا!

فکرش رو بکن اگر میشد چی میشد؟

زنگ بزنی آژانس بین المللی انرژی اتمی، بگی یه ماشین می خوام
 


آخر شبا رفتگرا سوار جاروهاشون بشن برن خونه 
 


موهات "فر" باشه , روش پیتزا بپزی 
 


خانواده مذهبی باشه اسم دخترو بذاره سیندر الله 
 


شب خواب ببینی که 1 ماه داری میری سر کار, صبح که بیدار شدی حقوقشو بگیری 
 


پشه ها به جای اینکه خونمون رو بمکن، میومدن چربی های اضافه بدنمون رو می مکیدن 
 


ماهی از آب در بیاد تو ساحل سیگارشو بکشه برگرده تو آب 
 


ورودی ِ لاس وگاس بزنه :به شهر شهیدپرور ِ لاس وگاس خوش آمدید 
 


همسر دلخواهت رو از بین گزینه های موجود دانلود کنی 
 


بوق زدن ممنوع باشه ماشینتو بذاری رو ویبره 
 


حراست دانشگاه دم در با دقت نگات کنه ، اشکالای آرایشیتو بگه ، برات درسش کنه. لوازم آرایش بهت قرض بده ، یادت بده چجور آرایشی بهت میاد 
 


هر پشه ای وارد خونه ت شه در جا تبدیل شه به یه تراول 50 تومنی 
 


رو مانیتورت مگس بشینه، با موس بگیریش، بندازیش تو ریسایکل بین 
 


سايه ات سفيد باشه 
 


تو گوگل سرچ می کردی "نیمه گم شده ی من " عکساشو واست می آورد راحت پیداش می کردی 
 


شامپو ضدِ شوره بخوری ، دلشوره هات تموم بشه 
 


بفهمن اصغر فرهادی دوپینگ کرده همه جایزه هاشو بگیرن 
 


درخت خرما و گردو رو پیوند بزنی خرما گردویی بده 
 


رگ قلبت بگیره به جای اینکه بالون بزنن پاراگلایدر بزنن 
 


واسه کاردستی ِ مدرسه یه ساختمون ِ هشت طبقه ی 32 واحدی ِ اسکلت فلزی ببری 
 


یه دختر رو برات نشون کنند با سنگ بزنیش 
 


بری مکه به جای سنگ زدن به شیطون یه چاقو در بیاری بکنی تو شکمش خیال همه رو راحت کنی 
 


چشم و مغز و قلبمون یه جلسه تشکیل بدن تکلیفشونو با ما روشن کنن

شوخی های جالب شبکه های اجتماعی

1) گرگه: خونه خاله کدوم وره؟
گوسفندا: از این وره ... از اون وره ... از این وره ... از او وره!
خب این نشون میده که ما از همون اول تو کار اسکل کردن و خل بازی بودیم!

2) مامانم امروز با چشمای اشک آلود اومده طرفم و می گه: پسرم تو رو به جوونیت قسم، تو رو به روح پدر مرحومم قسم، تو رو به شیر خودم قسم، دیگه قاشق تو این ظرفای تفلونِ من نزن!

3) سر صبح از خواب بیدار شدم میگم: سلام بابای مهربونم. میگه: سلام گرگ بی طمع نیست. باز پول می خوای؟ پولاتو چه کار می کنی؟ نکنه معتاد شدی؟ بدبخت ترک کن! بعد پنج دقیقه تیکه انداختن میگه شوخی کردم می خواستم خواب از سرت بپره.

4) خواهرزادم کلاس اوله تکلیفشون اینه از یک تا 90 بنویسن، حالا این خواهرزاده ما یه عدد می نویسه دراز می کشه یه غلت می زنه یه عدد دیگه یه کارتون می بینه یکی دیگه گرسنه می شه. می گم دایی اینجوری تا صبم تموم نمی شه می گه خسته ام می فهمی خسته!

5) برای کاهش وزن ابتدا سر خود را به چپ و سپس به راست بچرخانید. این حرکت را چند بار در موقع تعارف شیرینی، شکلات، تنقلات و غذاهای چرب و چیلی انجام دهید. حتما لاغر می شوید!

6) آرامم ... مثل مزرعه ای که تمام محصولش را ملخ ها خورده اند دیگر نگران داس ها نیستم.

7) دیروز مامانم صدام کرد گفت بیا با ماشین منو تا فلان جا برسون. گفتم حال ندارم. برو از آژانس سر کوچه ماشین کرایه کن. اونم هیچی نگفت و رفت. الان بهش می گم مامان گشنمه پاشو غذا درست کن. برگشته می گه حال ندارم برو سر کوچه زیر آفتاب بشین فتوسنتز کن! مامان انتقامجو داریم.

8) اسمش دمپاییه ولی اصلا دمه پا نیس معمولا تو دورترین نقطه توالت پارک شده.

9) تنها مزیت ایرانسل به همراه اول اینکه شارژ می خری اون سیاهیش زودتر پاک می شه!

10) همیشه فکر می کردم این دکمه قرمزای روی میله اتوبوسو بزنی اتوبوس وایمیسه! خیلی دقت می کردم دستم بهشون نخوره.

11) شوهر کسی است که آشغالارو می ذاره دم در و چنان قیافه ای می گیره انگار همه خونه رو تمیز کرده!

12) وقایع زندگی: اگه خوش بگذره، اسمش خاطره ست، اگه پدرت در بیاد و دهنت صاف شه، تجربه ست.

13) یه ضرب المثل ایرانی هست که هیچی نمی گه، همینجوری زل می زنه تو چشمات!

14) آدم بعضی وقتا گیر یک کسایی می فته که حتی فکرش رو هم نمی کرد لازم باشه یه روز بیشتر از یه سلام علیک باهاشون داشته باشه.

15) برای شناخت آدما نباید عجول بود. دیر یا زود خیلی قشنگ خودشونو نشونت می دن. فقط باید صبور بود. یک ذره محبت لازمه که به راحتی خودشون رو نشون بدن!

16) با توجه به نزدیک شدن قیمت نان به قیمت سکه، به زودی ربع نان، نیم نان، تمام نان طرح قدیم (برشته)، تمام نان طرح جدید (دور خمیری) عرضه می گردد.

17) مهم نیست بقیه در مورد تو چی فکر می کنن، مهم اینه که اونقدر مهمی که در موردت فکر می کنن.

18) خونه، خونه نیست وقتی مامان نباشه.

19) بابا کیه؟ اونیه که تا هست دیده نمی شه. ولی وقتی که می ره کمر آدم می شکنه. اونجاس که آدم دنبال یه پشت، یه ستون از جنس غیرت، یه تکیه گاه و یه عاشق و شیفته خونواده می گرده. ولی افسوس.

20) - آقا این نون ها چنده؟
- سه هزار تومن!
- از اینا سایز medium هم دارید؟
- نه فقط xlarge!
- باشه یه چند جا دیگه قیمت کنیم، مزاحمتون می شیم دوباره...!

21) جدیدا اسم خیانت شده یه اشتباه که باید ببخشی و فراموش کنی وگرنه محکوم می شی به کینه ای بودن!

22) کاشکی تابستونا، گشت بهداشت بنا می کردن هر کی بو می داد می گرفتن.

23) سخته برای کسی که آتش گرفته توضیح بدی که نباید بدود.

24) می خواهم برگردم به روزهای کودکی آن زمان ها که پدر تنها قهرمان بود. عشق، تنها در آغوش مادر خلاصه می شد. بالاترین نقطه زمین، شانه های پدر بود. بدترین دشمنانم، خواهر و برادرهای خودم بودند. تنها دردم، زانوهای زخمی ام بودند. تنها چیزی که می شکست، اسباب بازی هایم بود و معنای خداحافظ، تا فردا بود.

 

منبع : برترین ها

صرفا برای خنده

 

یه بارم گشت ارشاد به دوس‌دختر ما گیر داد همچین جیغ جیغ کرد که یارو ولش کرد، منتظر بودم به منم گیر بده بگم منم با خانومم! اینقد قدرتمند ظاهر شده بود

 

تاحالا دقت کرده بودین شعر آقا خرگوشه چقد س..سی هستش ؟
.
.
.
.
.
.
.
يک روز آقا خرگوشه....................... رسيد به بچه موشه
موشه پرید تو سوراخ ......................... خرگوشه گفت: آخ

 

 

سوار تاكسي شده بودم!
پولو دادم به راننده ، 100 تومن براي بقيه پول نداشت!
گفت به جاش يكم جلو تر پيادت ميكنم...

 

چنگيز خان مغول و هيتلر دو تاشون با هم به اندازه پرايد آدم نكشتن !!

 

 

در تاکسی یا بسته نمیشه یا جوری بسته میشه که راننده تاکسی یه سفر ماه عسل با عمه مون میره و بر میگرده

 

 

اگه مثل من تنهایید..
اگه مثل من بیکارید ..
اگه مثل من مرض دارید ..
.
.
.
.
.
.
.
.
.
یه قرص جوشان بندازید تو تنگ ماهی قرمزا ، اونا هم براتون هلیکوپتری میزنن ..!

 

 

 

 

 

یه روز غضنفر سوار هواپیما میشه یهو هواپیما سقوط می کنه

.
.

.

.
(البته این قرار بود جوک باشه اما حادثه خبر نمی کنه!)

 

 

 

بعضی ها از یک دنیا عقب هستند
وبعضی ها از عقب یک دنیا هستند
.
.
.
.
.
.
.

دکتر شریعتی در کنسرت جنیفر

 

 

 

بخوريد و بياشاميد اما تابلو نكنيد !! 

.

.

.

.        

رازي پس از كشف الكل

 

چند کلمه حرف حساب

تروخدا ديگه تکنولوژي بيشتر از اين پيشرفت نکنه!
ما نمي‌تونيم بخريم هی الکي حسرت مي‌خوريم...
نسلی هستیم که پشت نیسان و خاور خوندیم عاقبت فرار از مدرسه
اما پشت هیچ لکسوز و بی ام و ننوشته بود عاقبت چی!!!

بازگشت شکوهمندانه پشه ها رو تبریک میگم...
ماشالله تو این چند ماه چقدم بزرگ شدن!!
به نسل های بعدی بگویید: نسل ما نه سر پیاز بود و نه ته پیاز...
نسل ما خود ِ پیاز بود که هرکی دیدمون، گریه کرد...

خدایا چی دیدی تو سوسک که بهش بال دادی؟؟
نه واقعا واسم سواله
در من ندیدی، در اون دیدی اونوقت ... !!!
من اگر به جای نیمه ی گمشدم
دنبال دایناسور میگشتم تا الان یقینا پیدا کرده بودم!

یه سواله که خیلی وقته ذهنم رو مشغول کرده....
چرا با اینهمه پیشرفت تکنولوژی
نوار غزه به سی دی تبدیل نشده؟؟
من آخرش با یخچال ازدواج می کنم!
وقتی خوشحالی میری در یخچالو وا میکنی!
وقتی ناراحتی میری در یخچالو وا میکنی!
وقتی کسلی میری در یخچالو وا میکنی!
داری با تلفن حرف میزنی میری در یخچالو وا میکنی!
... وقتی نمیدونی چته! میری در یخچال و وا میکنی!
و...
آخه موجود اینقدر سنگ صبور !!
اینقدر محرم؟ اینقدر با حوصله!!

سوتی های شنیدنی شما

مهموني بوديم آهنگ كم اومد،مامانم داد زد نگار برو تو ماشين آهنگ بيار،ليلا فروهر تو داشبرد زير داريوشه!!!!

شب احیا بود و من و خواهرم و دو تا از خاله هام و دخترخالم تصمیم گرفتیم بریم بهشت زهرا! پنج تایی سوار ماشین شدیم و ساعت 9 شب بود که راه افتادیم، وقتی رسیدیم اونجا دیگه ساعت 10 اینطورا بود و هیچ چراغی هم اونجا روشن نبود و ملت با فلش موبایلاشون نشسته بودن. رفتیم سر ِ خاک پدربزرگم که یه جای سرسبز و پر از درخت ِ، خالم بهم گفت که برم خرما خیرات کنم و منم موبایلم رو دادم تا از فلشش استفاده کنن. همینطور که داشتم خیرات می کردم به چند تا پسر که دور یه قبر نشسته بودن تعارف کردم، بعد از داشتم میرفتم به یه جای خیلی تاریک رسیدم که هیچ نوری نبود، تا اومدم پامو از این سمت درختکاری بذارم اون طرف یه نفر محکم پامو گرفت! داشتم سکته می کردم و تو همون حالت خشکم زده بود که یه خانمی از اون زیر گفت: ببخشید میشه به منم خرما بدین؟! منم جعبه خرما رو پرت کردم و در رفتم! صد بار رفتم و اومدم اما قبر پدربزرگم رو پیدا نکردم، دیگه از ناچاری رفتم پیش اون پسرا و گفتم: ببخشید شماها نمیدونین من از کدوم طرف اومدم؟

این سوتی یکی از دوستامه میگم براتون ...
بچه های کلاس با هم رفته بودن رستوران افشین پیروانی , بعد این دوست ما (بهارک) نمیدونسته ... یهو افشین پیروانی رو میبینه تو چشاش مستقیم نگاه میکنه با ذوق و صدای بلند میگه : ااااااااااااااااااا ِ مهدوی کیا !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
قیافه افشین : :|:|:|
قیافه بقیه : =)))))))))))

چند روز پيش توي پاركينگ دانشگاه با2تا از دوستان داشتيم ميرفتيم كه ديديم استادمون كنار ماشينش وايساده و دست تكون ميده و ميگه بيايد يه دستي به ماشين بزنيد،روشن نميشه
ما هم رفتيم و داشتيم از عقب هول ميداديم خودش هم كنار در وايساده بود و زور ميزد،كم كم سرعت ماشين زياد شد و يكي هم زمين شيبدار شد استاد دويد مي خواست سوار بشه كه اين پاش به اون پاش گفت گه نخور و خورد زمين!!!
ماشين هم رفت و رفت و با سرعت خورد به يه زانتيا كه پارك شده بود...

سر یکی از امتحانای تستی اواخر امتحان یهو 6-7 نفر تو سالن بلند شدن برن برگه شونو بدن، این باعث شد یه کم صدا بشه، همه داشتن از این صدا سوءاستفاده میکردن و از هم جوابا رو میپرسیدن بعد یهو همهمه به طور تصاعدی زیاد شد و 2-3 نفر دیگه هم پاشدن برن برگه بدن، یکی داشت از کنار من رد میشد بهش گفتم 8 چی میشه؟ 8 چی میشه؟ ... جواب نداد و داشت میرفت، (پیش خودم گفتم چه آدمیه هااااااااااا ! خب بگو دیگه، حالا شاید نشنیده ...) رسید کنارم که رد شه گوشۀ پیرهنشو آروم کشیدم دوباره گفتم 8 چی میشه؟ 8 چی میشه؟
برگشت بهم یه لبخند ژوکند تحویل داد و رفت!
کلی پیش خودم از دستش شاکی شدم که بدبخت عقده ای خب میگفتی دیگه ...
بعد از تموم شدن همهمه دیدم هنوز داره بین صندلیا میچرخه، برگه هم دستش نبود!
بعد چند دقیقه که دوباره از کنارم رد شد یه نگاه عاقل اندر صفیه بهم کرد، جفتمون خنده مون گرفت!
... ولی خدایش دمش گرم، مراقب ! باحالی بود !!!

چشمتون روز بد نبینه تابستونه پارسال بود رفته بودم حموم...مثل این دخترهای خل و چل بلند بلند داشتم شعر "مامان مامان دیگه جیش نمیکنم.....شلوارمو دیگه خیس نمیکنم رو می‌خوندم"(دقیقا با ۲۳سال سنّ)
وقتی‌ از حموم اومدم بیرون دیدم پسر همسایمون که خیلی‌ هم جلوش کلاس میگذاشتم با مامانش تو پذیرائی رو کاناپه نشستن....مامانم هم جلوشون با چادر گٔل گلی‌ نشسته از خجالت شده رنگ لبو.....نگو اومدن واسه اینکه سر حرفو راجع به خواستگاری باز کنن
هیچی‌ دیگه....الان ۶ماهی‌ میشه که پسر همسایمون نامزدمه

یه توپ دارم قلقلیه

( یه توپ دارم قلقلیه ) پَ نه پَ شش ضلعی نامنتظمه...
( میزنم زمین هوا میره ) پَ نه پَ می خواستی زمینو حفر کنه برسه مرکز زمین...
( نمی دونی تا کجا میره )پَ نه پَ می دونم نمیگم که ریا نشه...
( من این توپو نداشتم ) پَ نه پَ داشتی ، رو نمی کردی...
( مشقامو خوب نوشتم ) پَ نه پَ همش برو دنبال یللّی تللّی...
( بابام بهم عیدی داد ) پَ نه پَ می خواستی روز مادر بهت کادو بده...
( یه توپ قلقلی داد ) پَ نه پَ می خواستی یه دونه بی ام ۷۳۰ بهت بده !!

مکالمات دو دانشجو

پسر :
میتونم جزوه تونو واسه کپی بگیرم ؟
دختر :
از این مسخره بازیا خوشم نمیاد, حرفتو رک بگو !
پسر :
من نمیومدم سر کلاس حقیقتش , اینه که دست به دامن شما شدم
دختر :
بهتر نیست منو دعوت به یه قهوه بکنید؟
پسر :
واسه چی؟ خوب الان کپی میگیرم میدم , زیاد طول نمیکشه
دختر :
خوب باشه , قبول می کنم
پسر :
حالا میشه جزوه تونو بدید کپی بگیرم؟
دختر :
من که قبول کردم دیگه , نمی خواد سر این لوس بازیا بیفتی تو خرج
و بدین سان دانشجوی پسر آن درس سه واحدی رو افتاد.

اندر احوالات شیخ

روزی مردی سراغ شيخ آمد و گفت: یا شيخ، من با زنی همکار هستم و در موقع کار دست و بدنمان به هم میخورد. تکلیف چیست؟
شيخ فرمود بیارش اینجا ببینیم ارزش فتوا داره یا نه… !!!
(کتاب شیخ و ملاحظات قبل از فتوا جلد 15 صفحه 42)

- - - - - - - - - - - -

ﺭﻭﺯﯼﺩﻭ ﺯﻥ ﻧﺰﺩ شيخ ﺁﻣﺪﻧﺪ ﻭ ﻫﺮ ﺩﻭ ﺍﺩﻋﺎ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﻣﺎﺩﺭﯾﮏ ﺑﭽﻪ ﻫﺴﺘﻨﺪ. شيخ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ: ﺑﭽﻪ ﺭﺍﻭﺳﻂ ﺑﮕﺬﺍﺭﯾﺪ ﻭ ﻫﺮ ﺯﻥ ﺍﺯ ﯾﮏ ﻃﺮﻑ ﺩﺳﺖ ﮐﻮﺩﮎ ﺭﺍ ﺑﮑﺸﺪ. ﺁﻥ ﺩﻭ ﺯﻥ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﮐﻮﺩﮎ ﺭﺍ ﮐﺸﯿﺪﻧﺪ ﮐﻪﺍﺯ ﻭﺳﻂ ﻧﺼﻒﺷﺪ .
شيخ ﮐﻤﯽ ﺟﺎﺧﻮﺭﺩﻧﺪ ﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ: ﻗﺎﻋﺪﺗﺎ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺍﯾﻨﺠﻮﺭﯼ ﻣﯽ‌ﺷﺪ

- - - - - - - - - - - -

شبی قبل از جنگ شیخ مریدانش را داخل خیمه جمع کرده و به یاران گفت: ببینید، من بهتون نمی‌خوام دروغ بگم. فردا همتون در جنگ کشته می‌شید. پس حالا من چراغ رو خاموش می‌کنم. هر کس که نمی‌خواد فردا تو جنگ شرکت کنه، می‌تونه بره. پس چنین کرد. چراغ که روشن شد، همه‌ی مریدان رفته بودند و شیخ خیمه را در حالتی یافت که تمام وسایل آن غارت شده بود.
شیخ گفت: هاها! خیلی خوب، شوخی بامزه‌ای بود. حالا دوباره چراغ رو خاموش می‌کنم، همه چی رو برگردونید سر جاش.
چراغ که روشن شد، حتی البسه شیخ را هم ربوده بودند.
شیخ در حالی که برهنه وسط خیمه وایساده بود گفت: بچه‌ها بس کنین دیگه
. کم‌کم داره بی‌مزه میشه. من یه بار دیگه چراغو خاموش می‌کنم…
شیخ خواست چراغو روشن کنه که انگار چراغ رو هم برده بودن

لوگوي صهيونيستي کوکاکولا


موضوع لوگوي صهيونيستي کوکاکولا که يادتونه:موفق شده بودن از توی لوگوی کوکاکولا این عبارت ها رو استخراج کنن:No MohammadNo Makka

خوب، اخيرا هم دانشمندان مومن و متدين توانستند پس از سال ها مطالعه و تحقيق، لوگوي pepsi رو هم رمز گشايي کنند و دريافتند که اين هم توطئه اي از جانب دشمن! بوده:Pay Each Penny Save Israelپرداخت هر پني ذخيره اسرائيل است

با روشن شدن اين دشمني آشکار و رو شدن دست لابي هاي صهيونيستي ، شرکت هاي ايراني هم ساکت ننشسته و در حرکتي هماهنگ به تشريح نام خود پرداختند تا مشت محکمي باشد بر دهان اسراييل جنايت خوار!

پفک نمکي = پايمردي فلسطين، کابوس ناگوار ملت کينه توزيهودي.

تک ماکارون = تکنولوژي کشور متجاوز اسرائيل کارامدتر از راه ولايت نيست.

شادنوش = شکست اسرائيل دربرابر نيروي ولايتمدار شيعيان.

داماش = دندان اسرائيلو مردم ايران شکستند!!!!!

کاله = کشور اسرائيلو له ميکنيم !!!!

پگاه = پاشو گمشو اسرائيل هرجايي!!!

بن ساله = بنيامين نتانياهو، سگ اسرائيلي لندهور

اتکا = اين تو کالبدت اسرائيل

دامداران = دهن اين مردم دهاتي اسرائيل را، استغفرا... نزار دهنم باز شه.

چي توز = (چیزی در موردش نمی‌گم. ببینم خودتون می‌تونید چیزی بگید یا نه...)

وصـیــت نــامـه!!!

از بوی گلاب بدم می آید ، همون آب معدنی کفایت می کند ، نگید این رانی هلو دوست داشت ، سنگ قبرش رو با رانی بشوریمااا ، نوچ میشه ، من از مورچه ها دل خوشی ندارم !

آقایون فامیل ، به خاطر من سه متر ریش نزارید !

خانوم های فامیل ، خواهشا بالای سر قبرم جیغ و داد نکنید ، باور کنید من از همهمه و شلوغی بدم میومد ! مردم ،...... گناه که نکردم !

مراسم ختم من رو تو هیج مسجدی نگیرید ، راستی آخوند هم نیارید واسه فامیل ، دینی کلاس پنجم رو یادآوری کنه !!!

یه دوست دخترم نداریم که بگیم : خبر مرگ مرا با تو چه کس می گوید ؟!


توی درایو E عکس دارم ، خوراک اعلامیه ، عکس پرسنلی نزاریداا ، اونا جلب ترحم نمی کنه !

بعد از مرگم هنوز میت رو زمین مونده هارد کامپیوترم رو بزارید تو ماکروفر ! یه کاری کنید درایو D بیشتر بترکه ! من اندک آبرویی داشتم در این خانواده !!!

یه وقت ساندیس ماندیس دست فامیل ندیداااا ... ساندیس خیلی بده !!!

روی خرما ها پودر نارگیل نریزید ، هم شکلش خز میشه ، هم بد مزه میشه ! همون گردو بزارید لاش خیلی حال میده ! ( پ ن : هنگام تزئین حلوا دست خود را با آب و صابون بشویید ! )

پنج شنبه ها سر خاکم نیاید چه کاریه ؟ ترافــــیک !

فیس بوکم رو بلاک نکنید ، گهگداری باهاش پست بدید بیاد بالا جیگر رفیقام کباب شه !

به اقوام بگویید از اون تکست های مرگ برام بگن : مثلا هنگام دیدن قبرم بگن : خونه ی نو مبارک !

شایعه کنید قبل مرگش بهش الهام شده بود میمره ! از اون دیالوگ هاست که مو به تن سیخ می کنه هااا !!

هنگام خاک کردنم یک بیل کوچک کنارم بگذارید ، شاید دلم برایتان تنگ شد !! :(
و در آخر :

بنویـسید بعد مرگـم روی سـنـگ ... با خطـوط نـرم و زیــبا و قشــنگ
او خفته است در این گور سرد ... مرگش را دیده بود در یک پاییز زرد

صرفا جهت اطلاع

قدیما هرکی روزه بود باید می رفت یه گوشه ای یه چیزی میخورد بقیه نبیننش الان هر کی روزه است باید بره یه گوشه مزاحم غذا خوردن بقیه نشه

رفتم تو سوپر ماركت ميگم يه آب معدني خنک بديد يارو ميپيچه لاي روزنامه ميده بهم، ميگم مگه ويسكيه؟ ميگه اين الان از ويسكي جرمش سنگین تره

یارو داره خطبه عقد میخونه بهم میگه وکیلم؟ پَـــــ نَ پَــــ تو این اوضاع بی شوهری سواله میکنییییییییی؟

یکی از دوستان می‌گفت: درسته ما روزه نمی‌گیریم. ولی دیگه اونقدر نامسلمون نیستیم که افطار هم نخوریم

رفتم توي دستشويي، با همه وجودم دارم زور مي زنم ب.....نم، يه دفه همه جا تاريك شد. مامانم داد زد: برقا رفت چيزي لازم نداري؟ گفتم خدا رو شكر. فكر كردم چشام پريدن بيرون از حدقه انقد زور زدم!!!! ـ

طرف اومده تو مترو با کلی آه و ناله که اینجام درد میکنه ، اونجام درد میکنه تا یه جا بهش بدن بشینه. یه جا بهش دادن نشسته بعد چند دقیقه که توجه ها نسبت بهش کم شده با کمال آرامش گوشی شو از جیبش در آورده " مار " بازی میکنه !!! ـ

مامانم پیاز سرخ میکنه بوی ماهی بره؛ بعد اسفند دود میکنه بوی پیاز بره؛ بعد پنجره باز میزاره بوی اسفند بره ! تازه کلی هم خوشحاله از این ابتکارش !

پسر عمم امتحان استخدامی داده بود، بعد چند وقت اومدن در خونشون تحقیقات. از مامانش پرسیدن پسرت نماز جمعه میره؟ گفت: آره به خدا، هرروز میره!

دارم از خونه میرم بیرون ، میگم : ساعت 12-11 میام
بابام میگه: حالا خودت به درک اون دختره صاحاب نداره ..؟

پـَـ نه پـَـ 2

تو تاکسی تنها نشستم میخوام کرایه حساب کنم طرف میگه 1 نفر!!
میگم پـَـ نه پـَـ 2 نفر حساب کن خورزوخان هم هست!!

به دوستم میگم وی پی ان داری؟ میگه واسه رد شدن از فیلترینگ میخوای
پـَـ نه پـَـ واسه رد شدن از تنگه ابو غُریب میخوام. هم سنگرام منتظرن

بچه داییم به دنیا اومده .. همه خوشحال و اینا .. مامان بزرگم برگشته میگه حالا میخاین براش اسم بذارین؟
پـَـ نه پـَـ میخایم همین جوری ولش کنیم اسمش بشه:... نیو فولدر!!!

دارم با تلفن حرف میزنم. بابام میگه دوست دخترت بود؟
پـَـ نه پـَـ ژاک شیراک بود درمورد مناغشات اخیر خاور میانه نظرمو میخواست!!!!

پسر همسایمون تو پارک داشت بریک دنس می کرد یکی اومده بعد نیم ساعت تماشا میگه ایشون داره میرقصه؟
گفتم: پـَـ نه پـَـ شربت خاکشیر خورده می خواد ته نشین نشه!!!!

تو صف بربری نوبتم شده یارو میگه بربری میخوای؟
پـَـ نه پـَـ اومدم از شاگردت تایپ یاد بگیرم!!!!

یارو نشسته کنار خیابون نوک دماغش چسبیده به زمین دوستم میگه :معتاده؟
میگم پـَـ نه پـَـ میخواد انعطاف بدنشو به رخ بکشه!!!

تو حیاط دانشگاه تو انگلیس دارم با دوستم فارسی حرف میزنم ، یارو اومده میگه خانوم شما ایرانی هستین؟
 پـَـ نه پـَـ انگلیسی هستیم فارسی یاد گرفتیم بتونیم شماعی زاده گوش بدیم!!

نصفه شب یکی از بالا درمون پرید تو حیاط داداشم گفت علی دزده؟
پـَـ نه پـَـ "زوروِ " داره از دست گروهبان گارسیادر میره!!!!!

اهنگ اندی تو ماشین گذاشتیم دوستم میگه اندیه ؟
پـَـ نه پـَـ داریوشه، داره خودشه لوس میکنه بخندیم!!!!

با کلی عشق و علاقه به یه بنده خدا گفتم I love you
میگه با منی منم گفتم پـَـ نه پـَـ با pmc ام

پـَـَـ نــه پـَـَــ

 کامپیوترم یه ویروس گرفته بود رفتم کلی پول آنتی ویروس اورجینال دادم بعد سه ساعت اسکن ویروسه رو پیدا کرده پیغام داده:
آیا مطمئن هستید که می خواهید این ویروس را حذف کنید؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ می خوام ازش نگهداری کنم بزرگ بشه، بشه عصای دستم نور چشام...


میگه امتحانِ چی داری؟؟؟میگم وصایا,,,میپرسه وصایای امام؟؟؟
پـَـَـ نــه پـَـَــ... وصایای الیزابت تیلور ...


بعد از چهار ساعت از کنکور تو هوا 40 درجه اومدم خونه خواهرم میگه خسته ای؟اگه نیستی منو ببر یه جایی میخوام خرید کنم.
پـَـَـ نــه پـَـَــ. نه خسته نیستم تو جلسه کنکور لحاف دشک انداخته بودم داشتم قلیون میکشیدم


داریم لوازم میزاریم توی ماشین که بریم مسافرت
همسایمون میگه دارید میرید مسافرت؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ قراره از امشب توی ماشین زندگی کنیم


به مامانم میگم قوری کجاست ؟ میگه میخوای چای بخوری ؟!
پــَ نه پــــــَ میخوام دست بکشم روش شاید غولی چیزی ازش درومد!!!!!!


رفتم فروشگاه میگم سیخ داری؟
میگه برا کباب؟
پ ن پ برا خاروندن دیافراگمم از تو دهنم می خوام


کارت سوخت ماشینو برداشتم دارم میرم بابام میگه میری بنزین بزنی؟؟؟ . . .پـَـَـ نــه پـَـَــ میرم آب هویچ بریزم تو باکش نور چراغاش زیاد شه


مرغ عشقم مرده و درحالي كه پاهاش روبه بالاس افتاده كف قفس. دوستم اومده مي گه : اِ مرغ عشقت مرد؟ بهـــش گفتم: پـَـَـ نــه پـَـَــــ كمر درد داشته دكتر گفته بايد طاق باز دراز بكشه كف قفس


ماشین رو بردم سرویس ، میگم فـــیلترش هم بذار ، میگه فـــلتر هوا؟
پ نه پ فیلتــر شکن بذار ماشین شبا بتونه بیاد فیسبوک


یارو تو مترو داره چراغ قوه میفروشه، صداش کردم اومده میگه چراغ قوه میخوای؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ یه لقمه میرزاقاسمی آوردم واسه ناهارم تنهایی نمی چسبید گفتن بیای باهم بخوریم


داداشم گفت چرا بال بال میزنی؟چیزی پرید تو گلوت؟گفتم پـَـَـ نــه پـَـَــــ دارم خودم رو آماده پروار میکنم


به دوستم میگم ببین تن ماهی تاریخ انقضاش کیه؟ میگه یعنی تاریخ خراب شدنش؟ گفتم پـَـَـ نــه پـَـَــــ تاریخ عروسی ننه بابای ماهی اس میخوام واسشون جشن سالگرد بگیرم


تو آشپزخونه استکان و قندون از دستم افتاد شکست با صدای خفن.مامان اومده میگه چیزی شکوندی؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ شیشه ی نازک تنهایی دلم بود منتها صداش رو گذاشتم رو اکو حال کنین


بنده خدا چاقو خورده در حد بنز داره ازش خون میره بردیمش اورژانس پرستار میگه اوردین بستری کنین؟
میگم پـَـَـ نــه پـَـَــــ اوردیم خون بده بریم


کله صبحی رفیقم میخواست بیاد درس بخونیم بهش زنگ زدم گفتم دوتا نونم بگیر بیار
گفت واسه صبونه؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ واسه ذخیره سازی تو روزای سخت زمستون


خواهرم از بیرون میاد خونه..میبینه پشت سیستمم...میگه کامپیوتر روشن کردی؟؟؟پـَـَـ نــه پـَـَــــ دکتر گفته بشین جلوی مانیتور خاموش زل بزن بهش واسه چشات خوبه...!


ميري مسجد وضو بگيري تا نماز بخوني ميبيني يه آقايي ميرسه ميگه پسر جان وضو ميگيري ميگي پـَـَـ نــه پـَـَــــ ميخوام قزل الا صيد كنم


نون بربری خریدم همسایمون منو دیده میگه نون بربریه؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ ماشین جدیدمه طرح بربری تولید شده


تو لباس فرم منو دیده میگه سربازی؟
پـَـَـ نــه پـَـَــ عضو سیاه لشگر سریال مختارم محل فیلم برداری رو گم کردم


ساعت 7 صبح رفتم برا امتحان دانشگاه نگهبانه میپرسه امتحان داری؟ میگم پــَ نه پــَ اومدم خمیر بگیرم بدم دست نونوا


در پارکینگ و باز کردم برم تو یارو اومده جلوش پارک کرده میگه می خوای بری تو؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ درو باز کردم هوای کوچه عوض شه


تو هواپیما نشستم دارم دعا می خونم بغل دستیم می گه دعا می کنی سالم برسی؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ دوست دارم صحنه سقوط هواپیما رو از نزدیک ببینم دعا می کنم سقوط کنیم


از بالا در دارم میام تو خونه بابام از راه رسید میگه باز تو کلید یادت رفت؟
 پـَـَـ نــه پـَـَــــ دارم آمادگی جسمانیمو تست میکنم امشب میخوایم بریم سرقت!!!


یکی‌ زنگ زده میگه شما فرشادین میگم نه میگه پس اشتباه گرفتم؟ پـَـَـ نــه پـَـَـــ من فرشادم صدای تورو شنیدم الزایمرگرفتم یادم نیست !!!


زنه شیکمش اومده جلو ، رفیق ما میپرسه این حامله س؟؟ پـَـَـ نــه پـَـَـ این زن آقا گرگه اس، شنگول رو خودش خورده، منگول رو داده شوهرش


تا کمر رفتم تو موتور ماشینم که ببینم چه مرگشه ، رفیقم اومده میگه
داری تعمیرش میکنی ؟
پــــ نه پـــــ دارم با گِیج روغن درد و دل میکنم !!


اومده از خواب بیدارم کرده میگه خوابی ؟
پـــــ نه پــــ دوستم چشم گذاشته منم رفتم زیر پتو قایم شدم نصف شبی


حسینی بای دست پسره رو گرفته میگه با یاد چی میری کنکور بدی؟پسره میگه با یاد خدا...
پـَـَـ نــه پـَـَــــ بگه به یاد دوست دخترم میرم سر جلسه


با دوستم رفتیم دکتر واسه عمل بینیش دکتر میگه میخوای بینیتو کوچیک کنی؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ اومدیم بکوبیمش 3 طبقه بسازی!!!

نژاد انسانها

روزی دخترک از مادرش پرسید: 'مامان نژاد انسان ها از کجا اومد؟
مادر جواب داد: خداوند آدم و حوا را خلق کرد. اون ها بچه دار شدند و این جوری نژادانسان ها به وجود اومد.
دو روز بعد دختر همین سوال رو از پدرش پرسید.
پدرش پاسخ داد: 'خیلی سال پیش میمون ها تکامل یافتند و نژاد انسان ها پدید اومد..'
دخترک که گیج شده بود نزد مادرش رفت و گفت:
مامان تو گفتی خدا انسان ها روآفرید ولی بابا میگه انسان ها تکامل یافته ی میمون ها هستند...من که نمی فهمم!
مادرش گفت: عزیز دلم خیلی ساده است. من بهت در مورد خانواده ی خودم گفتم و بابات درمورد خانواده ی خودش

ماساژور گردن Neck Massager

صرفا جهت اطلاع 2!

تو خیابون از یارو میپرسم ببخشید میدونید اداره آمار کجاست؟ میگه آره... رد میشه میره
پنج دقیقه داشتم نگاش میکردم تا دور شد

سوار هواپیما بشی انگار سوار عزرائیل شدی؛ اصفاهانیا راس میگن که دیگه بلیط دوطرفه رفت و برگشت بخری ریسک داره، باید فقط یه‌طرفه خرید که ضرر توش نباشه!

به یکی از دوستام میگم چرا زن نمیگیری؟میگه هنوز پدرزن ایده الم رو پیدا نکردم

ساعت دوازده شب چنان برفی اومد كه نگو، بعد يهو ابرا رفتن برفا آب شد كم مونده بود خورشيدم نصفه شبی طلوع كنه...


بچه‌ها دور هم جمع شدن مثلا دارن می‌جنگن، بهشون می‌گم اسم چند تا پهلوان ایرانی رو بگین، می‌گن: اسپایدرمن، جومونگ، مختار!


پول شارژ باطری موبایلمون از پول کارت شارژش بیشتر میشه،


پلوپز خریدم، ساخت ایران (نمی‌گم کدوم شهر تا توهین حساب نشه!) روش نوشته «اتوماتیک» ولی توی دفترچه‌اش نوشته: اگه ته‌دیگ قهوه‌ای کمرنگ دوست دارین نیم ساعت، قهوه‌ای پررنگ 45 دقیقه و قهوه‌ای تیره یک ساعت صبر کنین و بعد پلوپز رو خاموش کنین!


می‌ریم تو مغازه می‌پرسیم آقا شارژ دوتومنی ایرانسل چند؟ 


صندوق پیشنهادات و انتقادات گذاشتن تو بیمارستان، پره پوله.


مدير باغ وحش پارك ارم تهران گفته مرگ ببر سیبری ممکن است ناشی از مصرف «گوشت خر» باشد. یعنی ما از ببر هم پوست کلفت‌تریم؟!


زنگ زدم ۱۳۴ (سامانه هواگو) برای هواشناسی، میگه هوا هم اکنون صاف تا قسمتی ابری همراه با افزایش ابر، وزش باد و گردوغبار، با بارش پراکنده برف و باران و مه صبحگاهی.


ماشین صفر رو از کمپانی تحویل گرفتیم، تا برسیم پمپ بنزین، بنزینش تموم شد؛


رفتم کلانتری میگم گوشیم رو گم کردم. میگه کجا گم گردی؟ میگم پارک. میگه چرا رفتی پارک؟؟؟؟


دختر 11 ساله به مامانش میگه: "آخه تو از عشق چی می‌دونی؟"


ساعت ۶ صبح از ایرانسل اس‌ام‌اس اومده: با شارژ ۹۰۰۰ تومان دیگر، برنده‌ی ۲۱۰ تومان شارژ هدیه خواهید شد!


دانشگاه می‌زنن شروع سال تحصیلی یک مهر، استاداش بیست مهر میان، دانشجوهاش یه ماه بعدش!


آمار جراحی بینی انجام شده در تهران 23 برابر کل قاره آسیا است،


با هر کی دوست می‌شیم، همون هفته تولدشه.


پوشک‌ِ بچه از غذایِ بچه گرون‌تره!


یه میلیون وام میخوایم بگیریم، میگن ده میلیون پول باید تو حسابت باشه!


مسئول خوابگاه میگه چرا دیر اومدی؟ میگم کلاس زبان بودم مامانم در جریان هست. میتونین زنگ بزنین بپرسین.. میگه از کجا معلوم؟ شاید خودت و مامانت از قبل با هم هماهنگ کرده باشین!!!


اس‌ام‌اس خالی ارسال می‌کنی انگلیسی حساب می‌کنن،


همین روزهاست که گداها با یه دستگاه کارت‌خوان بیفتن دنبالمون!


دزدگیر ماشینمو دزدیدن!


یارو دیگه تو خیابون نون جلو پاش میبینه بوس نمیکنه بزاره کنار، برمیداره میخوره!


منبع :(انجمن علمی برق-الکترونیک)

صرفا جهت اطلاع 1!

درخت کاشتم توی باغچه جلوی خونمون، صبح رفتم بیرون دیدم نیست. دوره آخر الزمانه درخت ها هم شبا تو خواب راه میرن

تلفات جاده ای 2 سال گذشته ایران از 8 سال دفاع مقدس هم بیشتره

مربي تيم ملي آورديم نميشه اسمشو سرچ كرد چون فيلتره
تو استادیوم اسم سرمربی تیم ملیت رو صدا کنی کمیته انضباطی 6 تا 8 جلسه محرومت میکنه

دختر اگر در ثریا هم باشد، مردانی از سرزمین پارس برایش بوق میزنند
البته این برای زمانی بود که بنزین گیر می اومد الان آنجلینا هم بیاد کسی نیست بوق بزنه

تو خیابون داری راه میری یه دفه یکی از اون ور خیابون داد میزنه نقیییییییییییییییییییییی بوریم مشهد

صبح، رادیو یه جمله گفت هنوز نتونستم تحلیل کنم:
روز بارانیتان در ترنم بهاری و نسیم فروردین نقره فشان!!!!!!

یارو نشسته یه میزگرد به زبون آلمانی می‌بینه، میگم مگه می‌فهمی چی میگن!؟
میگه قیافه‌هاشونو که می‌بینم می‌فهمم در مورد چی حرف می‌زنن

غار علیصدر به قندیلاش معروفه؛ اونوقت ملت میرن قندیلاشو میکنن یادگاری میبرن با خودشون!

یکی نیست بگه آخه با اون قندیل میخای چیکار کنی؟



خواب فدراسیون چپه!

سالن همایش های فیفا- شب

فضای نفس گیری در سالن حاکم است. تمامی روسای فدراسیون های فوتبال در سالن نشسته اند تا میزبان جام جهانی سال 2466 مشخص شود. هیاتی از ایران به رهبری کفاشیان در سالن حضور دارد. سپ بلاتر پشت میکروفون صحبت می کند.

بلاتر: به یارو میگن پسرت رکورد المپیک رو شیکونده... می گه غلط کرده! من که خسارتش رو گردن نمی گیرم!
سالن از خنده منفجر می شود. سپ بلاتر پاکتی که میزبان، داخلش نوشته شده را باز می کند.

بلاتر: خب، بعد از این جوک بی مزه، حالا موقع تعیین نام میزبانه، بله، میزبانی جام جهانی سال 2466 به همراه لوح تقدیر و سه سکه بهار آزادی طرح جدید تقدیم می گردد به ... به ...

نماینده فرانسه: به فرانسه؟
نماینده برزیل: به برزیل؟
کفاشیان: به ایران؟
بلاتر: کی بود؟!
کفاشیان گردن نمی گیرد!
بلاتر: بله، به ایران...

سالن یک صدا ایران را تشویق می کند و آهنگ دلاوران نام آوران به 7 زبان زنده دنیا از بلندگوی سالن پخش می شود. از سمت چپ سالن، علی آبادی و از سمت راست سالن، سعیدلو و از وسط کفاشیان به طرف سن می روند.

بلاتر: آقا فقط یک نفر بیاد! با شمام! عزیزم نیا!

کفاشیان یاد سال های جوانی می افتد و می دود. سعیدلو یک کف گرگی به علی آبادی می زند و خودش دوان دوان به طرف سن می رود... علی آبادی که روی زمین افتاده، یک جفت پا به کفاشیان می اندازد و کفاشیان یک مرتبه از خواب می پرد و با ترس به اطراف اتاقش نگاه می کند.

کفاشیان: عجب خوابی بود. به خاطر یه میزبانی نزدیک بود ما رو به کشتن بدن!
به طرف تلفن می رود و شماره می گیرد...

پیغامگیر: به موسسه تعبیر خواب خوش آمدید. اگر خواب دیدید فردا تعطیله، عدد یک ... اگر خواب دیدید میزبان جام جهانی شده اید، عدد 2 ... و اگر خواب دیدید شما را کشته اند، عدد 110 را فشار دهید.

کفاشیان گزینه 2 را با فشار، فشار می دهد.
پیغام گیر: خواب شما چپ است. با تشکر از خواب شما ... بوق!

دفتر کفاشیان ... فدراسیون فوتبال

کفاشیان روی صندلی نشسته و از دفترچه تلفن دنبال شماره می گردد که آبدارچی برای او چایی نبات می آورد.

کفاشیان: مشتی، این شماره تلفن فدراسیون قطر رو کجا گذاشتی؟
مش قاسم: آقا گذاشتم تو داشبورد میزتون!

چند ثانیه بعد ... کفاشیان شماره می گیرد.

کفاشیان: الو؟ الو؟ اهلا و سهلا مرحبا یا شیخ ... المبارکا باشه میزبانی شما.
عزیز محمدی: کفاشیان تویی؟ این مسخره بازی ها چیه؟
کفاشیان: شما؟
محمدی: عزیز محمدی!
کفاشیان: تو؟ تو قطر چی کار می کنی؟ مگه فدراسیون صاحب نداره؟ الان باس سر کارت باشی!
عزیز محمدی: شماره اتاق بغلی رو گرفتی!
کفاشیان جا می خورد و سریع گوشی را قطع می کند و دوباره شماره می گیرد.

کفاشیان: السلام علیکم بر میزبان جام جهانی 2022
پیغام گیر: ببخشید! شما با شماره دایی تماس گرفتید، اگر می خواهید پول بدهید، ببخشید به قولی عدد یک را فشار دهید، اگر می خواهید ...

کفاشیان: دایی چیه؟ من قطر رو گرفتم.
پیغام گیر: ببخشید، دارم توضیح می دم ...
کفاشیان: مرد حسابی، یک کلام بگو اون جا قطره یا نه!
پیغام گیر: به قولی اینجا کویته!
کفاشیان گوشی را قطع می کند و دوباره شماره می گیرد.

ناشناس: قاسم هستم، چه آهنگی می خوای برات پخش کنم عزیز دلم؟
کفاشیان جا می خورد و سریع گوشی را قطع می کند و دوباره شماره می گیرد.

کفاشیان: الو؟ الو؟ فدراسیون قطر؟
رییس: بله؟
کفاشیان: آقا تو آسمونا دنبال شما می گشتیم، تو قطر پیداتون کردیم!
رییس: کفاشیان، تویی؟ خدا نکشتت! چطوری؟ تو کجا، قطر کجا؟
کفاشیان: زنگ زدم میزبانی رو بهت تبریک بگم. ایشالا چرخش واست بچرخه!
رییس: مرد حسابی، الان بلوتوثش تو تمام کشورها پخش شده.

کفاشیان یک مرتبه دیگر از خواب می پرد ... با ترس به اطراف اتاقش نگاه می کند.
به طرف تلفن می رود و شماره می گیرد.

پیغام گیر: به موسسه تعبیر خواب خوش آمدید!
 
 

ملانصردین و عدالت خدا !!!! ...

می گن زمانای قدیم یه روز 3 تا پسر بچه میرن پیش ملا نصرالدین میگن ما 10 تا گردو داریم میشه اینارو با عدالت بین ما تقسیم کنی؟
ملا می گه با عدالت آسمونی یا عدالت زمینی؟
بچه ها میگن خوب عدالت آسمونی بهتره با عدالت آسمونی تقسیم کن.
ملا 8 تا گردو می ده به اولی 2 تا می ده به دومی دو پس گردنی محکم هم می زنه یه سومی
بچه ها شاکی میشن می گن این چه عدالتیه ملا؟
ملا می گه خدا هم نعمتاشو بین بنده هاش همینجوری تقسیم کرده

عجايب زبان مشهدي

moborom=mibaram
moborom=man beram
moborom=barandeh misham
moborom=miboram
moborom=moo bur hastam

غم مخور دوران بی پولی به پایان می رسد

غم مخور دوران بی پولی به پایان می رسد
دارد این یارانه ها استان به استان می رسد

مبلغش هر چند فعلاً قابل برداشت نیست
موسم برداشت حتماً تا زمستان می رسد

در حساب بانکی ات عمری اگر پولی نبود
بعد از این یک پول یامفتی فراوان می رسد

چند سالی مایه داران حال می کردند و حال
نوبت حالیدن یارانه داران می رسد

شهر، کلاً شور و حال دیگری بگرفته است
بانگ بوق و سوت و کف از هر خیابان می رسد

آن یکی با ساز، رنگ گلپری جون می زند
این یکی با دنبکش، بابا کرم خوان می رسد

عمه صغرا پشت گوشی قهقهه سر داده است
شوهرش هم با کباب و نان و ریحان می رسد

مش رجب، آن گوشه هی یک‌ریز بشکن می زند
خاله طوبا هم کمر جنبان و رقصان می رسد

تا که بابام این خبر را در جراید خواند گفت:
خب خدا را شکر پول کفش و تنبان می رسد

مادرم هم خنده‌ی جانانه ای فرمود و گفت:
پول شال و عینک و یک جفت دندان می رسد

بی بی از آن سو کمی تا قسمتی فریاد زد:
خرج استخر و سونام، ای جانمی جان می رسد

خان عمو با کیسه و زنبیل و ساکش رفته بانک
تا بگیرد آنچه را فعلاً به ایشان می رسد

اصغری در پای منقل، بود سرگرم حساب
تا ببیند پول چندین لول، الآن می رسد

خاله آزیتا که یادش رفته فرمی پر کند
طفکی از دور با چشمان گریان می رسده

کل کل شاعران !!!! ...

اتفاقی چشمم به یه مطلبی خورد که خیلی خوندنی و جالب بود، گفتم واسه بقیه هم بفرستم
یه جور کل کل شاعرانه ست که شاعرا جواب همدیگه رو دادن با شعراشون بخونی ضرر نمی کنی :


شعر اول رو حمید مصدق گفته بوده که فکر کنم همه خوندن یا شنیدن :

تو به من خنديدي و نمي دانستي
من به چه دلهره از باغچه همسايه سيب را دزديدم
باغبان از پي من تند دويد
سيب را دست تو ديد
غضب آلود به من كرد نگاه
سيب دندان زده از دست تو افتاد به خاك
و تو رفتي و هنوز،
سالهاست كه در گوش من آرام آرام
خش خش گام تو تكرار كنان مي دهد آزارم
و من انديشه كنان غرق در اين پندارم
كه چرا باغچه كوچك ما سيب نداشت


بعدها فروغ فرخزاد اومده و جواب حمید مصدق رو اینجوری داده:

من به تو خنديدم
چون كه مي دانستم
تو به چه دلهره از باغچه ی همسايه سيب را دزديدي
پدرم از پي تو تند دويد
و نمي دانستي باغبان باغچه همسايه
پدر پير من است
من به تو خنديدم
تا كه با خنده خود پاسخ عشق تو را خالصانه بدهم
بغض چشمان تو ليك
لرزه انداخت به دستان من و
سيب دندان زده از دست من افتاد به خاك
دل من گفت: برو
چون نمي خواست به خاطر بسپارد
گريه تلخ تو را
و من رفتم و هنوز
سالهاست كه در ذهن من آرام آرام
حيرت و بغض تو تكرار كنان
مي دهد آزارم
و من انديشه كنان غرق در اين پندارم
كه چه مي شد اگر باغچه خانه ما سيب نداشت


و از اونا جالب تر واسه من جوابیه که یه شاعر جوون به اسم جواد نوروزی بعد از سالها به این دو تا شاعر داده
که خیلی جالبه ( این مطلب رو اتفاقی توی وبلاگ همین آقا خوندم ) بخونید :

دخترک خندید و
پسرک ماتش برد !
که به چه دلهره از باغچه ی همسایه، سیب را دزدیده
باغبان از پی او تند دوید
به خیالش می خواست،
حرمت باغچه و دختر کم سالش را
از پسر پس گیرد !
غضب آلود به او غیظی کرد !
این وسط من بودم،
سیب دندان زده ای که روی خاک افتادم
من که پیغمبر عشقی معصوم،
بین دستان پر از دلهره ی یک عاشق
و لب و دندان ِ
تشنه ی کشف و پر از پرسش دختر بودم
و به خاک افتادم
چون رسولی ناکام !
هر دو را بغض ربود...
دخترک رفت ولی زیر لب این را می گفت:
" او یقیناً پی معشوق خودش می آید ! "
پسرک ماند ولی روی لبش زمزمه بود:
" مطمئناً که پشیمان شده بر می گردد ! "
سالهاست که پوسیده ام آرام آرام !
عشق قربانی مظلوم غرور است هنوز !
جسم من تجزیه شد ساده ولی ذرّاتم،
همه اندیشه کنان غرق در این پندارند:
این جدایی به خدا رابطه با سیب نداشت


جالب بود نه ؟

قوانینی که نیوتون از قلم انداخت

قانون صف:

اگر شما از یک صف به صف دیگری رفتید، سرعت صف قبلی بیشتر از صف فعلی خواهد شد.

قانون تلفن:

اگر شما شماره‌ای را اشتباه گرفتید، آن شماره هیچگاه اشغال نخواهد بود.

قانون تعمیر:

بعد از این که دست‌تان حسابی گریسی شد، بینی شما شروع به خارش خواهد کرد.

قانون کارگاه:

اگر چیزی از دست‌تان افتاد، قطعاً به پرت‌ترین گوشه ممکن خواهد خزید.

قانون معذوریت:

اگر بهانه‌تان پیش رئیس برای دیر آمدن پنچر شدن ماشین‌تان باشد، روز بعد واقعاً به خاطر پنچر شدن ماشین‌تان، دیرتان خواهد شد.

قانون حمام:

وقتی که خوب زیر دوش خیس خوردید تلفن شما زنگ خواهد زد.

قانون روبرو شدن:

احتمال روبرو شدن با یک آشنا وقتی که با کسی هستید که مایل نیستید با او دیده شوید افزایش می‌یابد.

قانون نتیجه:

وقتی می‌خواهید به کسی ثابت کنید که یک ماشین کار نمی‌کند، کار خواهد کرد.

قانون بیومکانیک:

نسبت خارش هر نقطه از بدن با میزان دسترسی آن نقطه نسبت عکس دارد.

قانون تئاتر:

کسانی که صندلی آنها از راه‌روها دورتر است دیرتر می‌آیند.

قانون قهوه:

قبل از اولین جرعه از قهوه داغتان، رئیس‌تان از شما کاری خواهد خواست که تا سرد شدن قهوه طول خواهد کشید

 

منبع : آی طنز

 

 

سایر مطالب :

>>داستانهای جالب و خواندنی(dastan)

>>اس ام اس

>>جوکستان(jokestan)

>>معما و تست هوش

>>طنز تصویری

>>متفرقه

>>برترینها

كلماتی كه دوست ندارید در اتاق عمل بشنوید

• اووووووووووه !!! پس اشتباه بریدم!

• كسی ساعت مچی منو ندیده؟!

• دیشب تا دیر وقت مهمونی بودم. یادم نمی آد هیچوقت تو عمرم آن قدر ........ !

• وای! صفحه ی 47 دستورالعمل جراحیم پاره شده!

• منظورت چیه كه باید پای چپشو می بریدیم؟!

• فوراً یه عكس از این زاویه بگیر. این یكی از عجایب خلقته!

• بهتره این تیكه رو نگه داریم. ممكنه برای تشریح به درد بخوره!

• ولی كتاب من اینجوری نمی گه! كتاب تو چاپ چندمه؟!

• فوراً اون تیكه گوشت رو برگردون!

• صبر كن ببینم! اگه این طحالشه، پس اون چی بود؟!

• پرستار لطفاً اون گوشت رو به من بده. اون گوشته ... همون چه می دونم... اون عضوی که نمی دونم چی بود دیگه!

• اوه! زود دوباره همه ی بخیه ها رو باز كنین. یكی از پنس ها كمه!

• اگه فقط یادم می اومد كه این كارو چه جوری هفته ی پیش توی كلاس بازآموزی انجام دادند خوب بود!

• لعنتی! بازم چراغ ها خراب شد!

• می دونی؟ پول خیلی هنگفتی میشه توی تجارت كلیه به جیب زد. اوه! اینجا رو! این آقا یه كلیه اضافه داره!

• همه برن عقب وایسن! لنز چشمم افتاد بیرون!

• میشه قلبش رو یه مدت از تپیدن بندازی؟ تمركزم رو به هم می زنه!

• خیلی خب بچه ها... این برای همه مون می تونه یه تجربه ی جدید باشه!

• می دونستی این مریض خودشو یك میلیون دلار بیمه ی عمر كرده؟ الان زنش تلفن زد و گفت !!

• اشكالی نداره. همون قیچی رو بده. كف زمین رو كه تمیز كردن. نه؟!

• یادته بخش تشریح می گفت حاضره 1000 دلار برای یه جسد تر و تمیز بده؟!

• چی؟! منظورت چیه كه اینو واسه عمل نیاورده بودن؟!

• كاش عینكم رو توی خونه جا نمی ذاشتم!

• این مریض بیچاره اگه اشتباه نكنم زن و بچه داره. نه؟!

• پرستار نگاه كن ببین این آقا برای اهدای عضو ثبت نام كرده بوده یا نه؟!

• خدای من! منظورت چیه كه ازش برای قبول مسئولیت مرگ امضا نگرفتین؟!

• نگران نباشین. فكر می كنم این تیغ به اندازه ی كافی تیز باشه!

• چیه؟ چرا اینطوری نگاه می كنین؟! تا حالا ندیدین یه دانشجو اینجا جراحی كنه؟!

• الو؟ سلام عزیزم. چی؟! منظورت چیه كه طلاق می خوای؟!

• من که نمی دونم این چه عضویه! ولی به هر حال زود بذارش وسط بسته یخ!

• عجله كنین. من نمی خوام این قسمت سریال رو از دست بدم!

• این گاز خنده خیلی باحاله. می شه یه كم دیگه شو امتحان كنم؟!

• پس بچه كو؟! مگه مریضو برای سزارین نیاورده بودن؟! اینجا اتاق عمل شماره چنده؟!

• هی پرستار! یه ست جراحی دیگه روی اون یكی میز باز كن. اون مریض هنوز داره تكون می خوره!

• مطمئنی كه بعداً ازمون شكایت نمی كنه؟!

• معلومه كه من این عمل رو قبلاً هم انجام دادم پرستار. تقریباً 20 سال پیش بود!

 

 

منبع: وبلاگ یک

 

سایر مطالب :

>>داستانهای جالب و خواندنی(dastan)

>>اس ام اس

>>جوکستان(jokestan)

>>معما و تست هوش

>>طنز تصویری

>>متفرقه

>>برترینها

یه پسر خوب اینطوریه!

يک پسر خوب امضاء گواهي نامه اش خشک نشده به رانندگي خانمها گير نميدهد
يه پسرخوب کمتربا اين جمله مواجه ميشود''مشتري گرامي دسترسي شمابه اين سايت مقدورنمي باشد''
يه پسر خوب بعد از تک زنگ سراغ تلفن نميره
يه پسر خوب عکس الکسندروگراهام بل رو قاب نميکنه بزنه تو اتاقش
یه پسر خوب پشت چراغ قرمز با ديدن يه خانم رديف چشماش مثه چراغهاي فولکس نميزنه بيرون
يه پسر خوب روزي چند بار به سازندگان ياهو مسنجر لعنت ميفرسته
يه پسر خوب سر کلاس تا شعاع 3 متريِ هيچ خانمي نميشينه
يه پسر خوب وقت برگشتن به خونه ماشينش بوي ادکلن زنونه نميده
يه پسر خوب هيچ وقت پاي تلفن از اين کلمات استفاده نميکنه:''ساعت چند'' ''کي مياي'' ''کجا'' ''دير نکني يا
يه پسر خوب وقتي مياد خونه قرمزي رژ در هيچ نقطه از صورتش مشاهده نميشه
يه پسر خوب زماني که کسي ميخواهد از عرض خيابان عبور کند تعداد دنده را از 1 به 4 ارتقاء نداده و قصد جان عابر را نميکند
يه پسر خوب زماني که يک دختر خانم راننده ميبيند ذوق زده نشده و در صدد عقده اي بازي بر نمي آيد
يه پسر خوب که ژيان سوار ميشود روي بنز همسايه با سوئيچ ماشين نقاشي نميکشد
يه پسر خوب زماني که تصادف ميکند همانند قبائل زامبي وحشي بازي در نمي آورد
يه پسر خوب هر روز بعد از کلاس درس به نمايندگي از راهداري و شهرداري خيابانهاي شهر را متر نميکند
يه پسر خوب به محض ديدن يک دختر خانم متين با شلوار برمودا و مانتو تنگ کوتاه و شال باز دهانش به سان آبشار و چشمانش همانند چشمان وزغ نميشود
يه پسر خوب دکمه هاي پيراهنش را از يک متر زير ناف تا زير چانه کاملا بسته و با سنجاق قفلي محکم ميکند
يه پسر خوب به محض ديدن دختر همسايه رنگش لبوي شده و چشمش را به آسفالت ميدزود
يه پسر خوب روزي 10بارهوس بردن نذري به دم در خانه همسايه که تصادفا دختر دم بخت دارند را نميکند
يه پسر خوب 5ساعت در حمام آهنگ جواد يساري نخوانده وبراي همسايگان آلودگي صوتي ايجاد نميکند
يه پسر خوب اگر درد عشق گرفت در کوي و برزن عرعر عشق نکرده و آبروي خانوادگي خود را نميبرد
يه پسر خوب با دوستاني که مشکوک به چت و لا ابالي گري هستند معاشرت نميکند
يه پسر خوب به جاي اينکه پول خود را در باشگاه بيليارد و گيم نت و غيره دور بريزد بهتر است حساب آتيه جوانان باز کند و به فکر 1000 سالگي خود باشد
يه پسر خوب همواره به اسم خود افتخار ميکند و به هر کس که ميرسد نميگويد که بجاي اصغر به او رامتين و آرش و ... بگويند
يه پسر خوب در اثر ديدن افراد غرب زده جو گير نشده و لحاف کرسيه قرمز خال خال يشمي را به پيراهن تبديل نکرده و سر زانو خود را جر نميدهد
يه پسر خوب سر سفره دست به چيزي نمي زند تا همه سيرو پر از سر سفره بلند شوند و بعد شروع به غذا خوردن مي نمايد
يه پسر خوب تقاضاي وسايل نا مربوطي از قبيل موبايل را از خانواده ندارد
يه پسر خوب در صورتي که با نامزد خود بيرون رفت و کسي به خانم متلک گفت فورا با پليس 110 تماس حاصل مي کند
يه پسر خوب براي احياي حقوق خود از زور بازو استفاده نکرده و کلمات رکيک مانند خر و الاغ به کار نميبرد
يه پسر خوب از معاشرت با دوستان بسيار خودماني که عادت به بيان شوخي هاي نا مربوط از قبيل حراج لفظي عمه و همچين خواهر مادر هستند امتناع ميکند
يه پسر خوب همانند خاله زنکها تلفن را قورت نداده و سالي به 12 ماه دهانش بوي تلفن نميدهد
يه پسر خوب هر صدايي از قبيل قار و قور شکم اهل خانه را با صداي تلفن اشتباه نگرفته و1 متر به بالا نميپرد
يه پسر خوب براي بيرون رفتن از خانه 1 ساعت جلوي آئينه نايستاده و بزک نميکند
يه پسر خوب تنها جوکهايي را بيان ميکند که مورد تائيد وزارت 1) ارشاد اسلامي2) وزارت بهداشت3) وزارت مبارزه با تبعيضات استاني و ... باشد
یه پسر خوب در جشنهاي فاميلي جو گير نشده و نميرقصد تا ابروي کل خاندان رابر باد دهد
يه پسر خوب در مهماني هاي خانوادگي نوشدني هاي غير مجاز از قبيل ماءالشعير را تنها با رضايت نامه رسمي و کتبي پدر محترم استعمال ميکند
يه پسر خوب هر زمان که عشقش کشيد با زير شلواري کردي چين پيليسه دار و يا شرت مامان دوز و رکابي همانند قورباغه به وسط کوچه نميپرد
يه پسر خوب تنها براي رضاي خدا و کاهش بار سنگين ترافيک و حمل و نقل درون شهري و برون شهري هر کجا که دختر خانم يا خانمي را در رده سني 15 تا 25 سال ديد سوار کرده و به مقصد مي رساند

 

منبع : دوستان

 

 

 

سایر مطالب :

>>داستانهای جالب و خواندنی(dastan)

>>اس ام اس

>>جوکستان(jokestan)

>>معما و تست هوش

>>طنز تصویری

>>متفرقه

>>برترینها

ســــوالات بـی جـــــواب !!!! ...

- چرا وقتی باطری کنترل تلویزیون تموم می شه دکمه های اونو محکمتر فشار میدیم؟

- چرا میگن طرف مثل بچه خوابش برده در حالیکه بچه ها هر دو ساعت یک بار از خواب بیدار می شن و گریه می کنن؟

- چرا اگر به کسی بگید که در فضا ۴ میلیارد ستاره وجود داره باورش میشه ولی اگر بهش بگید رنگ دیوار خیسه خودش با دست امتحان می کنه تا مطمئن بشه؟

- چرا برای انجام مجازات اعدام با تزریق آمپول سمی، از سرنگ استریل استفاده می کنن؟

- چرا تارزان ریش و سیبیل نداره؟

- اگر این حرف درست باشه که ما به دنیا می آییم که به دیگران کمک کنیم پس دیگران برای چی به دنیا میان؟

- آیا میشه زیر آب گریه کرد؟

- چطور ممکنه که انسان اول به فضا سفر کرد و بعدا به فکرش رسید که زیر چمدون چرخ بذاره؟

- اگر روغن ذرت از ذرت تهیه میشه و روغن سبزیجات از سبزیجات، پس روغن بچه از چی تهیه می شه؟

- تا حالا توجه کردید که اگر در صورت سگ ها فوت کنید دیوونه می شن ولی اگر با ماشین بیرون برن دوست دارن سرشونو از پنجره بیارن بیرون؟

 

 

سایر مطالب :

>>داستانهای جالب و خواندنی(dastan)

>>اس ام اس

>>جوکستان(jokestan)

>>معما و تست هوش

>>طنز تصویری

>>متفرقه

>>برترینها

انواع زن

زن مدل هارد ديسك: همه چي يادش مي‌مونه، تا ابد!
زن مدل رم (RAM): از دل برود هر آن كه از ديده برفت!
زن مدل ويندوز: همه مي‌دونن كه هيچ كاري رو درست انجام نمي‌ده، ولي كسي نمي‌تونه بدون اون سر كنه! . . .

زن مدل اكسل: مي‌گن خيلي هنرها داره ولي شما فقط براي چهار نياز اصلي‌تون ازش استفاده مي‌كنين!
زن مدل اسكرين سيور: به هيچ دردي نمي‌خوره ولي حداقل حوصله آدم باهاش سر نمي‌ره!
زن مدل سِروِر (Server): هر وقت لازمش دارين مشغوله!
زن مدل مولتي‌مديا: كاري مي‌كنه كه چيزهاي وحشتناك هم خوشگل بشن!
زن مدل سي‌دي درايو: هي تندتر و تندتر مي‌شه!
زن مدل ايميل: از هر ده ‌تا چيزي كه مي‌گه، هشت‌تاش بي‌خوده!
زن مدل ويروس: به نام «عيال» هم معروفه. وقتي كه انتظارش رو ندارين، از راه مي‌رسه، خودش رو نصب
مي‌كنه و از همه منابعتون استفاده مي‌كنه. اگر سعي كنين پاكش كنين، يك چيزي رو از دست مي‌دين،
اگه هم سعي نكنين پاكش كنين، دار و ندارتون رو از دست مي‌دين!

 

 

سایر مطالب :

>>داستانهای جالب و خواندنی(dastan)

>>اس ام اس

>>جوکستان(jokestan)

>>معما و تست هوش

>>طنز تصویری

>>متفرقه

>>برترینها

شب امتحان– خوابـگاه دخــتـران-خوابــگاه پســران

شب – خوابـگاه دخــتـران – سکـانس اول:

(دخــتر «شبنم» نامی با چـند کتـاب در دسـتش وارد واحــد دوستش «لالـه» می شود و او را در حــال گریه می بیــنـد.)

شبنم:ِ وا!... خاک بـرسرم! چــرا داری مثــل ابـر بهـار گریـه می کـنی؟!

لالـه: خـدا منـو می کشـت این روزو نـمی دیدم. (همچـنان به گریـه ی خود ادامــه می دهـد.)
شبنم: بگـو ببـینم چی شـده؟

لالـه: چی می خواســتی بشـه؟ امروز نـتیجه ی امتـحان <آناتومی!!!> رو زدن تــو بُــرد. منــی که از 6 مـاه قبـلش کتابامـو خورده بــودم، مـنی که بـه امیـد 20 سر جلـسه ی امتحــان نشـسته بودم، دیــدم نمــره ام شـده 19!!!!!! ( بر شـدت گریه افزوده می شــود)

شبنم: (او را در آغــوش می کشـد) عزیـزم... گـریه نـکن. می فهـممت. درد بـزرگیــه! (بغـض شبنم نیز می ترکـد) بهتـره دیگـه غصه نخـوری و خودتـو برای امتحـان فـردا آمـاده کنـی. درس سخت و حجیــمیـه. می دونی کـه؟

لالـه: (اشک هایش را آرام آرام پـاک می کنـــد) آره. می دونـم! امـا من اونقــدر سـر ماجـرای امـروز دلم خـون بـود و فقط تونـستم 8 دور بخـونم! می فهـمی شبنم؟فقط 8 دور... (دوبـاره صـدای گریـه اش بلـند می شود) حالا چه جــوری سرمـو جلوی نـازی و دوستـاش بلـند کنـم؟!!

شبنم: عزیزم... دیگــه گریه نکن. من و شهــره هم فقط 7 - 8 دور تـونســتیم بخـونیم! ببـین! از بـس گریه کردی ریـمل چشمــای قشـنگ پاک شـد! گریـه نکن دیـگه. فکـر کردن به ایـن مســائل کـه می دونـم سخــته، فایده ای نـداره و مشــکلـی رو حـل نـمی کنـه.

لالـه: نـمی دونـم. چـرا چنـد روزیـه که مثـل قدیم دلـم به درس نـمیره. مثـلاً امـروز صبــح، ساعـت 5/7 بیـدار شـدم. باورت مـیشه؟!

(در همیــن حال، صـدای جیــغ و شیـون از واحـد مجـاور به گوش می رسـد. اسـترس عظیـمی وجـودِ شبنم و لالـه را در بر می گیــرد!دخـتری به نـام «فرشــته» با اضـطراب وارد اتـاق می شـود.)
شبنم: چی شـده فرشــتـه؟!

فرشــته: (با دلهــره) کمـک کنیـد... نـازی داشت واسـه بیــستمـین بـار کتــابشـو می خـوند که یـه دفعــه از حـال رفت!

شبنم: لابــد به خـودش خیلی سخــت گرفته.

فرشــته: خب، منــم 19 بـار خونـدم. این طـوری نـشدم! زود باشیــد، ببـریـمش دکتــر.
(و تمــام ساکنـین آن واحـد، سراسیـمه برای یاری «نــازی» از اتـاق خارج می شـونـد. چـراغ ها خامـوش می شود.)


شـب – خوابــگاه پســران – سکــانـس دوم:

(در اتـاقی دو پـسر به نـام های «مهـدی» و «آرمــان» دراز کشــیده انـد. مهـدی در حال نصـب برنـامه روی لپ تـاپ و آرمـان مشغــول نوشــتـن مطالبی روی چـند برگـه است. در هـمین حـال، واحدی شـان، «میـثــاق» در حـالی که به موبایـلش ور می رود وارد اتــاق می شـود)

میثـــاق: مهـدی... شایـعه شـده فـردا صبــح امتـحان داریـم.

مهـدی: نـه! راســته. امتـحان پایــان تــرمه.

میثــاق: اوخ اوخ! مــن اصـلاً خبـر نـداشـتم. چقـدر زود امتـحانا شـروع شــد.

مهـدی: آره... منــم یه چنـد دقـیقه پیـش فهمـیدم. حالا چیــه مگـه؟! نگـرانی؟ مگـه تو کلاسـتون دختـر نداریـد؟!

میثــاق: مـن و نـگرانی؟ عمــراً!! (بـه آرمــان اشــاره می کنـد) وای وای نیگــاش کـن! چه خرخـونیــه این آقـا آرمـان! ببیــن از روی جـزوه های زیـر قابلمــه چه نـُـتی بـر می داره!!

آرمـــان: تـو هم یه چیزی میگــیا! ایـن برگـه های تقـلبه کـه 10 دقیـقــه ی پیـش شـروع به نـوشتـنــش کردم. دختــرای کلاس مـا که مثـل دختـرای شما پایـه نیســتن. اگـه کسی بهت نـرسوند، بایــد یه قوت قلــب داشته باشی یا نـه؟ کار از محکـم کاری...
مـهدی: (همچــنان که در لپ تاپــش سیــر می کنـد) آرمــان جـون... اگه واسـت زحمـتی نیست چنـد تا برگـه واسه مـنم بنـویس. دستـت درست!

(در همیـن حــال، صـدای فریـاد و هیاهـویی از واحـد مجـاور بلـند می شود. پسـری به نـام «رضـا» با خوشحـالی وسط اتـاق می پـرد)

میـثــاق: چـت شده؟ رو زمــین بنـد نیـستی!

رضــا: پرسپولیس همین الان دومیشم خورد!!!

مهـدی:اصلا حواسم نبود.توپ تانک فشفشه پرسپولیسی ابکشه!!!

و تمــام ساکنیـن آن واحـد، برای دیـدن ادامـه ی مسـابقـه به اتاق مجـاور می شتـابنـد. چراغ هـا روشــن می مانند

اقـتــصــــاد گـــــــاوی ! ...

اقتصاد گاوی : دو تا گاو ماده دارين ...
يكيش رو میفروشين و يه گاو نر میخرين ... به تعداد گاوهای گله ی شما
افزوده میشه و اقتصاد رشد میكنه ... پول براتون همينطور سرازير میشه و
میتونين به بازنشستگی و استراحت بپردازين ...

اقتصاد هندی : دو تا گاو ماده دارين ...
اونها رو میپرستين و عبادت میكنين !

اقتصاد پاكستانی : هيچ گاوی ندارين ...
ادعا میكنين كه گاوهای هندی مال شما هستن ... از آمريكا طلب كمك مالی
میكنين ... از چين طلب كمك نظامی میكنين ... از انگليس هواپيماهای جنگی
... از ايتاليا توپ و تانك ... از آلمان تكنولوژی ... از فرانسه
زيردريايی ... از سوييس وام بانكی ... از روسيه دارو ... و از ژاپن
تجهيزات ... با تمام اين امكانات گاوها رو میخرين و بعد ادعا میكنين كه
توسط جهان مورد استثمار قرار گرفتين !

اقتصاد آمريكايی : دو تا گاو ماده دارين
... يكيش رو میفروشين و دومی رو تحت فشار مجبور میكنين كه به اندازهی ۴
تا گاو شير توليد كنه ... وقتی گاوتون افتاد و مرد اظهار تعجب و شگفتی
میكنين ... تقصير رو گردن يه كشور گاودار میاندازين و بعد طبيعتا اون
كشور يه خطر بزرگ برای بشريت به حساب مياد ... يه جنگ برای نجات جهان به
راه میاندازين و گاوها رو به چنگ ميارين !

اقتصاد فرانسوی : دو تا گاو ماده دارين
... دست به اعتصاب میزنين! چون میخواين سه تا گاو داشته باشين !

اقتصاد آلمانی : دو تا گاو ماده دارين
... اونها رو تحت مهندسی ژنتيك قرار میدين ... بعد گاوهاتون ۱۰۰ سال عمر
میكنن و ماهی يه وعده غذا میخورن و خودشون شيرشون رو میدوشن !

اقتصاد انگليسی : دو تا گاو ماده دارين
... كه هر دو تاشون جنون گاوی دارن !

اقتصاد ايتاليايی : دو تا گاو ماده
دارين ... نمیدونين كه اونها كجا هستن ... پس بیخيال میشين و میرين سراغ
ناهار و شراب و استراحتتون

اقتصاد سوييسی : ۵۰۰۰ تا گاو ماده
دارين ... هيچكدومشون مال خودتون نيستن ... از كشورهای ديگه پول میگيرين
كه دارين گاوهاشون رو نگه میدارين !

اقتصاد ژاپنی : دو تا گاو ماده دارين
... اونها رو از نو طراحی ژنتيكی میكنين ... هيكل گاوهاتون يكدهم اندازهی
طبيعی میشه و ۲۰ برابر معمول هم شير توليد میكنن ... بعد شونصد تا كارتون
و عكس برگردون و آدامس با شخصيت گاوهاتون با چشمهای درشت میسازين و اسمش
رو میذارين Cowkemon و توی تمام جهان پخش میكنين و میفروشين !

اقتصاد روسی : دو تا گاو ماده دارين ...
اونها رو میشمرين و متوجه میشين كه ۵ تا گاو دارين ... اونها رو دوباره
میشمرين و میفهمين كه ۴۲ تا گاو دارين ... اونها رو دوباره میشمرين و
متوجه میشين كه ۱۷ تا گاو دارين ... يه بطری مشروب ديگه باز میكنين و به
خوردن و شمردن ادامه میدين !

اقتصاد چينی : دو تا گاو ماده دارين
.... ۳۰۰ نفر آدم دارين كه گاوها رو میدوشن ... بعد ادعا میكنين كه سيستم
استخدامی و شغلی كاملی دارين و توليدات گاویتون در سطح بالايی قرار داره
و هر كس رو هم كه آمار واقعی رو بيان كنه بازداشت میكنين!

اقتصاد ايرانی : دو تا گاو ماده دارين
كه هر دو تاشون از باباتون به ارث رسيده ... يكیش رو دولت بابت عوارض و
ماليات و سهم بنيادهای مختلف و ... ضبط میكنه ... دومی رو هم قربونی میكنين
و نذر قبولی توی دانشگاه و ازدواج موفق و شغل خوب و بدن سالم و
عقل درست و حسابی و ... و غيره می كنين ! و اقتصاد كماكان فلج می مونه

میم مثل مادر .... !


آسمان را گفتم
می توانی آیا
بهر یک لحظهء خیلی کوتاه
روح مادر گردی
صاحب رفعت دیگر گردی
گفت نی نی هرگز
من برای این کار
کهکشان کم دارم
نوریان کم دارم
مه وخورشید به پهنای زمان کم دارم





خاک را پرسیدم
می توانی آیا
دل مادر گردی
آسمانی شوی وخرمن اخترگردی
گفت نی نی هرگز
من برای این کار
بوستان کم دارم
در دلم گنج نهان کم دارم





این جهان را گفتم
هستی ومکان را گفتم
می توانی آیا
لفظ مادر گردی
همهء رفعت را
همهء عزت را
همهء شوکت را
بهر یک ثانیه بستر گردی
گفت نی نی هرگز
من برای این کار
آسمان کم دارم
اختران کم دارم
رفعت وشوکت وشان کم دارم
عزت ونام ونشان کم دارم





آنجهان راگفتم
می توانی آیا
لحظه یی دامن مادر باشی
مهد رحمت شوی وسخت معطر باشی
گفت نی نی هرگز
من برای این کار
باغ رنگین جنان کم دارم
آنچه در سینهء مادر بود آن کم دارم





روی کردم با بحر
گفتم اورا آیا

می شود اینکه به یک لحظهء خیلی کوتاه
پای تا سر همه مادر گردی
عشق را موج شوی
مهر را مهر درخشان شده در اوج شوی
گفت نی نی هرگز
من برای این کار
بیکران بودن را
بیکران کم دارم
ناقص ومحدودم
بهر این کار بزرگ
قطره یی بیش نیم
طاقت وتاب وتوان کم دارم





صبحدم را گفتم
می توانی آیا
لب مادر گردی

عسل وقند بریزد از تو
لحظهء حرف زدن
جان شوی عشق شوی مهر شوی زرگردی
گفت نی نی هرگز
گل لبخند که روید زلبان مادر
به بهار دگری نتوان یافت
دربهشت دگری نتوان جست
من ازان آب حیات
من ازان لذت جان
که بود خندهء اوچشمهء آن
من ازان محرومم
خندهء من خالیست
زان سپیده که دمد از افق خندهء او
خندهء او روح است
خندهء او جان است
جان روزم من اگر,لذت جان کم دارم
روح نورم من اگر, روح وروان کم دارم





کردم از علم سوال
می توانی آیا
معنی مادر را
بهر من شرح دهی
گفت نی نی هرگز
من برای این کار
منطق وفلسفه وعقل وزبان کم دارم
قدرت شرح وبیان کم دارم





درپی عشق شدم

تا درآئینهء او چهرهء مادر بینم
دیدم او مادر بود
دیدم او در دل عطر
دیدم او در تن گل
دیدم اودر دم جانپرور مشکین نسیم
دیدم او درپرش نبض سحر
دیدم او درتپش قلب چمن
دیدم او لحظهء روئیدن باغ
از دل سبزترین فصل بهار
لحظهء پر زدن پروانه
در چمنزار دل انگیزترین زیبایی
بلکه او درهمهء زیبایی
بلکه او درهمهء عالم خوبی, همهء رعنایی
همه جا پیدا بود
همه جا پیدا بود

يك معادله جالب

از سن خودت 20 سال كم كن،
عدد باقيمانده را با 7 جمع كن،
اگه عدد زوج بود با 1 جمع كن و اگه عدد فرد بود 1 رو ازش كم كن،
اگه از رنگ‌هاي تيره خوشت مياد عدد به دست آمده را ضرب در 3 كن و اگه از رنگ‌هاي روشن خوشت مياد ضرب در 3/5 كن،
.
.
.
.
.
.
.
.

.
.

.
.

.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
نتيجه نهايي را ولش كن، حال خودت چطوره؟

فتوکاتور- دنیا دیگه مثله تو نداره

ضبط سرود تیم پیروزی - خواجه نوری

خواندن سرود توسط علی دایی

مهدوی کیا

دیدار دوستانه ایران و برزیل

شیرینی خوردن وزنه برداران

رکورد گیری وزنه برداران

پرداخت حقوق توسط رضازاده

درگیری مورینیو با والدس

دستگیری عابدزاده

تیم استقلال در امارات.

خلیج الفارس کمثل الخار فی الجشم الفوتبال آسیا !!


 

 

منبع :طنز دونی

لپ تاپ رایگان با قابلیت ساپورت ایران

با توجه به اینکه قیمت لپ تاپ تو اروپا ارزونه و قیمت اصلی مربوط به نرم افزارها است به راحتی و ظرف چند ماه صاحب لپ تاپ شوید

 

(( لپ تاپ رایگان با قابلیت ساپورت ایران ))

لب تاپ رایگـــان – ســونـــی و آی مــک

حتما حتما حتما بخــــــونید


حتما حتما حتما بخــــــونید

چطوره که لپ تاب جدید مدل بالای خودتون رو کاملا رایگان از اینترنت بدست بیارید؟!

خوب، زیاد کاری نداره چون تنها با ثبت نام و کمی فعالیت در شرکت EZLaptop پس از

مدتی لپ تاپ شما آماده تحویل میشه! حتما مپرسید این سایت چطور کار میکنه و رو

چه حسابی لپ تاپ هدیه میده؟ خوب سئوال شما کاملا بجا و منطقیه. در جواب باید

عرض کنم که شما در قبال فعالیتی که انجام میدین از طرف این سایت امتیاز میگیرید.

و پس از اینکه امتیاز شما به حد نساب رسید میتونید تقاضای ارسال نوت بوک رو بکنید.

 

در این سایت چه فعالیتی باید انجام بدیم؟

نه کلیک لازمه و نه تبلیغ برای دوستان! تنها شما ایمیل معتبر خودتون رو وارد میکنید که
توسط این ایمیل سایت ای زی لپ تاپ برای شما ایمیل های تبلیغاتی ارسال میکنه.
و پس از هر بار دیدن (نیازی به خواندن هم نیست) این ایمیل ها، مستقیما به شما
مقداری امتیاز تعلق میگیره! و امتیازها آرام آرام جمه میشوند و بالاخره به مقدار لازم
میرسن !

پس به طور خلاصه: شما ثبت نام میکنید، ایمیل دریافت میکنید، ایمیل رو میخونید، امتیاز دریافت میکنید، امتیازها رو جمع میکنید و نهایتا لپ تاپ رو تحویل میگیرید

نکته مهم ۱ : خبرنامه هایی که شما لازمه ببینید به قسمت اینباکس در داخل خود سایت
ای ال لپ تاپ ارسال می شود، یعنی در داخل سایت یک بخش به عنوان صفحه شخصی
به شما داده می شود که در همان صفحه یک اینباکس وجود دارد که همه ایمیل ها در
همانجا وارد می شوند نه در یاهو یا جیمیل شخصی شما !

 

نکته مهم ۲ : پس از هربار دیدن خیرنامه، حتما اون خبرنامه رو پاک کنید. چون اینباکس
شما محدود بوده و تنها درصورتی خبرنامه جدید رو دریافت میکنه که خبرنامه قدیم رو شما
مطالعه و پاک کرده باشید

 چه مدل لپ تاپی میتونم انتخاب کنم؟ 

فعلا 2 تا انتخاب بیشتر ندارید، که البته هر دو در نوع و کلاس خودش یک لپ تاپ کامل
و بی نقص حساب میشه. در حال حاضر Sony Vaio VGN-NW270F/T یا 15.4" MacBook Pro  
مدل های (از شرکت سونی و اپل مکینتاش) رو میتونید انتخاب کنید. البته امتیازی که برای
نوت بوک سونی لازم دارید 195 امتیاز و برای مکینتاش 295 امتیاز هست. برای اطلاعات
بیشتر و مشاهده لپ تاپ ها به این سایت مراجعه کنید.

لینک ثبت نام

از چه زمانی میتونم فعالیت رو شروع کنم؟ 

بلافاصله بعد از تکمیل فرم ثبت نام، یک ایمیل حاوی اطلاعات ثبت نامی شما و به همراه
لینک تائید برای شما ارسال میشه. شما با کلیک روی اون لینک تاییدیه بطور رسمی
میتونید کارتون رو شروع کنید. کار شما هم چیزی نیست جز مطالعه و مشاهده خبرنامه !
معمولا هر خبرنامه حداقل دارای 1 امتیاز کامل هست

کجا ثبت نام کنم؟

ایــــنجا ثبت نام کنیـــد

 

وقتی از لینک بالا وارد سایت شدید به پایین صفحه بروید و روی گزینه
Click Here to join today  کلیک کنید . البته برای ثبت نام
باید معرفی شده
باشید
و به صفحه مخصوص فرم ثبت نام ارجاع داده بشید. روند ثبت نام هم کاملا
ساده و معمولی هست. باید برای خودتون یک یوزر و یک پسورد انتخواب کنید و دیگر
اطلاعات مانند آدرس ارسال لپ تاپ و . . . بعلاوه، با ثبت نام از این فرم شما در ابتدای
کار 5 امتیاز هم از طرف شرکت خواهید گرفت .

آیا باید از لینکهای اسپانسر محصولی خریداری کنم یا در جایی ثبت نام کنم؟

مطلقا! همونطور که قبلا هم اشاره کردم فقط باید خبرنامه رو ببینید و نیازی به خرید
یا ثبت نام در لینکهای اسپانسر نیست. یعنی روند این کار کاملا رایگان هست

چطور امتیاز بیشتر جمع کنم؟

علاوه بر مطالعه خبرنامه ها، شما میتونید با معرفی سایت به همکاران و
دوستان و اقوام و ... هم مقداری امتیاز جمع کنید. البته این امتیاز شاید زیاد نباشد
چراکه برای هر فرد که معرفی میکنید تنها یک امتیاز (یعنی معادل یک خبرنامه) دریافت
میکنید.
البته اصلا نگران نباشید، تنها با چند ماه کسب امتیاز از طریق همون خبرنامه ها
(بدون نیاز به معرفی فردی جدید) میتونید امتیاز لازم رو کسب کنید

.:: لیـــنک ثبت نـــام ::.

 

فراموش نکنید، برای هر موفقیتی پشتکار و گذشت زمان لازمه. اگر هم فکر
میکنید این سایت ها و فعالیت هاشون دروغ و کلاه برداریه کاملا در اشتباهید و تنها
جلوی پیشرفتتون رو زمینه تجارت اینترنتی میگیرید. لازم میدونم که بگم مهمترین قسمت
درآمد شرکت های بزرگ صرف بازاریابی و جذب مشتری میشه. سرمایه اصلی شمایید.
باز هم اگر قانع نشدید حکایت کارتون رو مثل این ضرب المثل شیرین فارسی بزارید که
میگن : "سنگ مفت، گنجیشک هم مفت"... و باز هم اگر قانع نشدید، تنها براتون میتونم
آرزوی موفقیت در زمینه های دیگر رو بکنم.

اینجا ثبت نام کنید

طنز تصویری
































































ذکر آن گزارشگر فوتبال

آن گزارشگر فوتبال،

آن نودش سر منشأ قیل و قال،

آن جواد خیابانی را فرستاده کنج خانه،

آن سلطان و ژنرال و امپراتور را خوانده فاتحه،

آن داوران را نکیر و منکر،

آن قاتل بدون خنجر، آن با تراختور(!) کله،

آن حریف کل یوم یک تنه،

آن عاشق مسائل پشت پرده،

آن مسابقه پیامکش زلزله،

آن خبرهای فوتبالی را کرده کهنه،

آن دائره المعارف کار کشته،

آن مثلاً رقیبش کوثری،

فاصلشون از زمین تا مشتری،

آن ورد زبانش «چه می کنه!»،

«چه فوتبالیستیه و چه توپی رو گل نمی کنه»،

شیخنا و گل سر سبد فوتبالنا «عادل فردوسی پور» از گنده گزارشگران اعصار بود که هیچ جنبنده ای را جرأت حضور در برنامه اش نبود. رضی ا... عن نوده

 

 

 

 

عکس عادل فردوسي پور


نقل است روزی مریدان شیخ را در حالی یافتند که در آزمایشگاه بیتوته کرده و گوشی موبایلی به دستگاه عجیبی بسته و سخت مشغول اکتشاف است.

شیخ را گفتند:

این چه حیلتی است که به کار می بندی؟

شیخ انگشت خویش نوک بینی گذاشت و هیس هیس کنان فرمود:

این ماشین «مسابقه پیامک نود» است که اگر به کار بیفتد در مقابل نتایج میلیونی آن هیچ «سلطانی» را یارای «امپراتوری» نیست!

مریدان گفتند :

یا شیخ؛ این که اِند نامردیست!

شیخ سخت بر آشفت و آواز داد:

شما را چه شده است؟ این قرارداد های چند صد میلیونی فوتبالیست ها مردانه است یا این حقوق چندرغار ما انصاف است؟! کرم ا... وجدان کاریه

 






و نیز حکایت شده که شیخ را گفتند:

با لغات «کریمی ، دایی ، قطبی و کفاشیان» جمله ای بساز.

شیخ فی الفور گفت:

«عن قریب تیم قطبی با حضور کریمی هم می بازد و آن وقت کار کفاشیان را هم عین دایی می سازیم!»

شیخ را گفتند:

این که دو جمله شد؟

شیخ قدری اندیشه کرد و گفت:

اینهایی که گفتید در یک فدراسیون به این گندگی جمع نشدند، چطور می خواهید در یک جمله جمع شوند؟! رضی ا... عن منطقه

 

گویند روزی مریدی حق جو شیخ را قسم داد:

یا شیخ! چگونه است که تو را از نزاع میهمانان برنامه نود هیچ خم به ابرو نیاید!؟ مگر خدای ناکرده به سادیسم گرفتار شده ای؟ مردم از این جنگ لفظی هیچ حظی نمی برند.

شیخ دستی به محاسن نداشته اش کشید و گفت:

این وصله هایتان به ما نمی چسبد! اگر باور ندارید یک مسابقه پیامک می گذاریم که «برنامه ما چقدر خوب است: خوب است؟ خیلی خوب است؟ بسیار خوب است؟» در این صورت خواهید دید که همه از ما راضی اند. قول هم می دهم مو لای درز نتیجه اش نرود! رضی ا... عن مسابقه بیامکه

چاپ شده در سوسه

منبع: وبلاگ طنزدوني

سرنوشت کارتون‌هایی که می‌دیدیم چی شد ؟

سرنوشت کارتون‌هایی که می‌دیدیم چی شد ؟ 

  
 

آقای سکسکه عمل کرده، می‌ره سر کار و میاد و زندگی‌شو می‌کنه!
 

 

 
 

 

 الفی دیگه از هیچی نمی‌‌ترسه!

 

 

 

 
آلیس شوهر کرده، دو تا بچه داره و یه زندگی حقیر توی یه آپارتمان ۵٠ متری ساده.

 

 

 

 
آن‌شرلی آرایش‌گر معروفی شده و توی جردن و چند تا محله‌ی بالای شهر شعبه
 زده و حسابی جیب مردم رو خالی می‌کنه به اسم گریم و رنگ موهای عالی ...

 

 
 
 
ای‌کیوسان کراکی شده و مخش تعطیل تعطیله!
 
 
   
بامزی ، یه خرس بزرگ شد و شکارش کردن!... شلمان هنوز هم خوابه!
 
 

 

 
پت پست‌چی بازنشسته شده و الان تو خونه‌ی سالمندان منتظر مرگشه!
 
 
 
بنر رو یادته؟ پوستشو توی خیابون منوچهری 30000 تومن ‌فروختن!
 
 
 
 

بالتازار و زبل‌خان آلزایمر گرفتن. 
  
  
  
  
   
  
 

دامبو، پلنگ صورتی، پسر شجاع، خانوم کوچولو، گوریل انگوری، شیپورچی، یوگی و دوستاش همه
توی یه سیرک بزرگن!
 
 
 
 
 
تام سایر حسابی باکلاس شده و موهاشو مدل جوجه‌تیغی درست می‌کنه!
 
 
 
تام و جری دو تا دوست صمیمی شدن!
 
 
 
تن‌تن توی یه روزنامه خبرنگار بود، الان تو ستاد تبلیغاتی داره فعالیت میکنه!
 
 
  
می‌گن خاله‌ریزه رفته مکه و حاج‌خانوم شده، توی مجالس زنونه روضه می‌خونه و خرج زندگی خودش و شوهر معلولش رو از این راه در می‌آره! قاشق سحرآمیز و جنگلی هم دیگه تو کار نیست! 
  
 

جیمبو رو از رده خارج کردن و بعد اجاره دادندش به ایران ایر !!
  
 

 

 

 

  
 

چوبین خیلی وقته که مادرش رو پیدا کرده و دنبال یه وامه تا ازدواج کنه!
 
 
 
حنا خانوم دکتر شده، مادرش هم از آلمان برگشته کنارش!
 

 

 

 

 

 
خپل رو از باغ گل‌ها انداختنش بیرون, اون‌جا یه برج ١٠٠٠ طبقه ساختن! (چند روز پیش کنار یه سطل آشغال دیدمش - خیلی لاغر شده!)
 
 
 
خانواده‌ی دکتر ارنست همسایه مونن، هر سه تا بچه‌اش رفتن خارج، همسر دکتر خیلی مریضه!
 
 
رابین‌هود رو توی اسلام‌شهر گرفتنش - به جرم شرارت!- هفته‌ی دیگه اعدامش می‌کنن!
 

 

 

حاج زنبور عسل بعد از اینکه مادرشو پیدا کرد،  بالاخره اسمش در اومد رفت حج واجب و حاجی شده!
 
 
 
 
 
سوباسو و کاکرو قهرمان جهان شدن، خب که چی؟!
 
 
 
  
کایوت، بالاخره ردرانر رو گرفت ولی از شانس بدش آنفولانزای مرغی گرفت و مرد!
 
 
 
 
هیچ‌کی نفهمید گالیور عاشق فلرتیشیاست!
 
 
 
 
لوک خوش‌شانس طي يه بدشانسي، اشتباهي تو يه صحنه قتل دستگير شد و نتونست خودشو تبرئه كنه و الان هم سلولي دالتون ها شده!
 
 
 
 
مارکو پولو تو میدون راه‌آهن یه باقالي پلويي زده ، می‌گن کارش خیلی گرفته!
 
 
 
 
گربه‌سگ عمل کردن و جدا شدن!
 
 
 
 
ملوان زبل الان ديگه يه دزد دريايي معرف شده! 
  
  
  
آقای پتی‌بل تو میدون شوش یه بنگاه دار کله‌گنده‌س!
 
 
   
معاون کلانتر از يه بانك اختلاس كرد و فرار كرد رفت خارج !
 
 
 
 
آقای نجار الان به جرم قطع غيرمجاز درختان تحت تعقيبه و وروجک هم قايم شده!
 
 
 
پت و مت دكتراي مهندسي عمران گرفتند و الان جزو هيئت علمي دانشگاهند!
 
 
 
نل افسردگیش خوب شد و داستان زندگی‌شو به زودی چاپ می‌کنه!
 
 
 
راستی بابا لنگ‌دراز آكرومگالي گرفته... واسه‌ش دعا کنید!
 
  
پینوکیو بالاخره آدم شد... سندباد بخاطر گذاشتن امامه بدون مجوز دستگير شده و از شیلا خبری نیست
 
 
 
بلفی و لی‌لی‌بیت رو با هم‌دیگه گرفتن.

یادداشت های عزرائیل!

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org
شنبه:
امروز رو مثلا گذاشته بودم واسه استراحت و رسیدگی به کارهای شخصی ام ولی مگه این مردم میذارن؟!

یکشنبه:

امروز واقعا اعصابم خورد بود چون به هیچکدام از کارهای اداریم نرسیدم.
8753 تصادفی ، 6893 اعدامی ، 9872 تزریقی ، 44596 ایدزی ، و یک نفر بالای 145 سال سن رو واسه خاطر یک آدم وقت نشناس از دست دادم ... برای خودکشی اونقدر قرص خواب خورده بود که هر کاری میکردم دیگه روحش بیدار نمیشد!

دوشنبه:

رفتم بیمارستان ویزیت یکی از مریضا. دور تختش اونقدر شلوغ بود که نمیتونستم برم جلو. همه روپوش سفید پوشیده بودن و داشتند تند تند یادداشت برمیداشتن. هر جور بود راهو باز کردم و رفتم بالای سر مریض، اما دیدم دانشجوهای پرستاری قبل از من کشتنش. اگه دیر تر رسیده بودم ممکن بود حتی روحشم ناقص کنن!
از همکاری بدم نمیاد، ولی بشرط اینکه قبلا با من هماهنگ بشه وگرنه خوشم نمیاد کسی تو تخصصم دخالت کنه.

سه شنبه:

مادره با دوتا بچه اش میخواستن از خیابون رد شن. اول دست یکی از بچه ها رو گرفتم، اما دیدم اون یکی داره نیگام میکنه.
دست اون یکی رو هم گرفتم، اما دیدم باز مادره داره یه جوری نگام میکنه. اومدم دست خودشم بگیرم، اما دیدم یه عوضی با ماشین همچی با سرعت داره میاد طرفمون که اگه خودمو کنار نکشم ممکنه به خودمم بزنه. با یک اشاره ماشینش منحرف شد و کوبید به درخت. به خودم که اومدم دیدم مادره و بچه هاش از خیابون رد شدن و برای تشکر دارن برام دست تکون میدن.
منم براشون دست تکون دادم و برای اینکه دست خالی نرم همونی که کوبیده بود به درخت رو با خودم بردم. طرف اونقدر خورده بود که روحشم یه جورایی نشئه بود و فکر کنم هنوزم که هنوزه نفهمیده مرده!

چهار شنبه:

خیلی عجله داشتم، اما وایستادم تا دعواشونو ببینم. چون جای دیگه کار داشتم خواستم برم، ولی دیدم یکیشون داره فحش بدبد میده. اونقدر ازش بدم اومد که توی راه بهش گفتم: اگه زبونتو نیگه داشته بودی الان نه خودت چاقو خورده بودی و نه دست من زخمی میشد! الان چند ساعته که همه کارهامو ول کردمو دارم روحش رو پنچرگیری میکنم!

پنج شنبه:

اونقدر از برج ایفل برام تعریف کرده بودند که هوس کردم این آخر هفته ای برم اونجا و یه دیدی بندازم. وقتی رسیدم بالای برج، دیدم یه آقایی با دوربینش رفته رو لبه وایستاده تا از منظره پایین عکس بگیره.راستش ترسیدم بیفته. با خودم گفتم اگه کمکش نکنم ممکنه همچی بخوره زمین که دیگه قابل شناسائی نباشه. با احتیاط رفتم جلو بگیرمش نیفته اما تو یه لحظه جفتمون چنان هل شدیم که روحش موند تو دست من و جونش پرت شد پائین! باور کنید اصلا تو برنامم نبود ولی بالاخره پیش اومد.

جمعه:

بابا ولم کنید جمعه که تعطیله! میگن تو جمعه ها مرده ها هم آزادن، اونوقت خدا رو خوش میاد طفلکی من آزاد نباشم ؟
 

اول بگير، بعد بخور، بعد الفرار!

نان را به نرخ روز بزن توي رگ داداش
البته تند و تيز و به شدت،نه كه يواش

آهسته گر روي زقافله جامانده مي شوي
شايد به دست تو نرسد ديگر اين قماش

البته نوع نان نكند فرق اين ميان
توفير نيست بين سنگك و تافتون، ويا لواش

از هرطرف كه باد وزيدن گرفت و رفت
جان داداش بدون تعارف برو( باهاش)

اين باد دلپذير تو را مي برد به عرش
البته فكر زاد و توشه و برگ و( نواش باش)

با پاچه خاري رؤساي كلفت شهر
برجي بساز گنده تر از آسمان خراش

با ساز شان به خوبي رقاص ها برقص
آن هم به رِنگ آن ور آب و نيناش نيناش

فرمايشاتشان به ديدۀ منت گذار، ليك
اسرار كار خود منما ناشيانه فاش

چون كه اگر زقصه تو با خبر شوند
با عرض معذرت به كّل قضيه كنند شاش

يا آن كه بي خبرشبي از پشت يك درخت!!
تيري رها شود به تو از لولۀ كلاش
***
كفگير قافيه به ته ديگ خورده است
اما تو كارخود كن و دل را غمين مدار

تا باد بر مراد دلت مي وزد بكن
مو را ز خرس تا بشوي بر همه سوار

بارت ببند و يكصد خود را بكن هزار
چون بُرد با تو هست يقيناً در اين قمار

البته درصدي ز همين بار گنده را
واريز كن به جاري آن شخص با وقار

چون خارها زفرط محبت شوند گل
گل مي شود بدون محبت بَدَل به خار

صادر كند مجوز برجي بلند تر
داراي سي چهل طبقه توي لاله زار

البته از محبت بي حد بانك ها
سرشار وام مي شوي و عز واعتبار

جان داداش ز بابت قسطش غمين مباش
اول بگير، بعد بخور، بعد الفرار

گر عاقلي نصيحت «جاويد» گوش كن
نان را به نرخ روز بكن توي آن تغار

من گمان مي کردم

نام شعر : گزيده اي از قصيده ي آبي خاکستري سياه

نام شاعر : حميد مصدق



 

من گمان مي کردم

دوستي همچون سروي سرسبز

چارفصلش همه آراستگي ست

من چه مي دانستم

هيبت باد زمستاني هست

من چه مي دانستم

سبزه مي پژمرد از بي آبي

سبزه يخ مي زند از سردي دي

من چه مي دانستم

دل هر کس دل نيست

قلبها ز آهن و سنگ

قلبها بي خبر از عاطفه اند

برخی اصطلاحات دانشگاهی

تو اين پست واستون تعريف چند تا از اصطلاحات دانشگاهي رو ( كه البته
همشون جنبه ي طنز دارنو) واستون گذاشتم لطفا شما هم بديده ي طنز
بخونينش  اميدوارم خوشتون بياد
دانشجوی سال اولی: دانشجویی که فکر می کند با تحصیلات دانشگاهی
می‌تواند آینده‌ی بهتری برای خودش بسازد.

دانشجوی سال دومی: دانشجویی که فکر نمی‌کند با تحصیلات دانشگاهی بتواند 
آینده‌ی بهتری برای خودش بسازد.

 دانشجوی سال سومی: دانشجویی که مطمئن شده است با تحصیلات دانشگاهی 
نخواهد توانست آینده‌ی بهتری برای خودش بسازد.

دانشجوی سال چهارمی: دانشجویی که دیگر نه فکر می‌کند، نه به چیزی 
اطمینان دارد و نه آینده‌ی برای خود متصور است.

مشروط: دانشجویی که به خاطر علاقه‌ی زیادش به درس خواندن، مورد حسادت 
قرار گرفته و از این رو دانشگاه او را ملزم کرده است که در ترم بعدی 
بیش از حد معینی واحد انتخاب نکند تا به بقیه هم برسد! کلمه مشروط از 
«مشروطه» می‌آید که عده‌ای معتقدند باعث رونق گرفتن دانشگاه در ایران 
شد. عده‌ی دیگری هم معتقدند که رونق گرفتن کار مشروط‌ها باعث اضمحلال
مشروطه شد.

تقلب: دانش دوپینگی

 سهمیه: دوپینگ قانونی.

جزوه: دستنوشته‌هایی که گمان می‌شود عصاره‌ی یک کتاب است.
استاد حل تمرین: دانشجوی ترم بالاتری که در ازای گرفتن شندرغاز پول و 
شنیدن لفظ «استاد» چنان از خودبیخود می‌شود که حتي تن به مسخره شدن 
توسط سی چهل تا دختر و پسر می‌دهد.

خرخوان: نوعی خر که توانایی مطالعه‌ی مداوم به مدت ۷۲ ساعت را دارد.
نطفه‌ی این موجودات در دوره‌ی دبیرستان بسته می‌شود و در کلاس‌های 
کنکور به بلوغ می‌رسند.

تریا: محلی برای فرار از غذای سلف که در این حالت مصداق بارز از چاله 
به چاه افتادن است. اما صرفنظر از ارزش غذایی آن، از لحاظ فرهنگی اهمیت 
زیادی دارد. به خصوص برای پژوهندگان زبان کوچه و بازار و کاشفان 
جدیدترین فحش‌ها و....

گرد: جسمی که طول و عرض و ارتفاع آن از مرکزش به یک فاصله است. چنین 
دخترهایی معمولا در حدود ۱۶۵ سانتیمتر قد و به میزان سه چهارم پی آر ۳ 
حجم دارند که ناشی از سال‌ها در خانه نشستن و دست به سیاه و سفید نزدن 
و تست زدن است. سه عاقبت دردناک در انتظار آنهاست: ازدواج، انفجار و 
ورود به دانشگاه که گزینه‌ی آخری و متعاقب آن استفاده از غذای سلف،
دردآورترین آنهاست.

سلف غذاخوری): فعال‌ترین آزمایشگاه و واحد تولیدی هر دانشگاه که
توانایی تبدیل موجودات گوناگون به غذا را دارد. یکی از رایج‌ترین
توانایی‌ها که شرط لازم اولیه برای سلف نامیده شدن یک مکان محسوب
می‌شود، توانایی بازیافت چمن‌های محوطه به شکل قرمه‌سبزی است.

گوریل: گونه‌ای از دانشجویان پسر با موهای ژولیده و لباس‌های بدفرم که 
از بوی سیر دهان و عرق لباس‌هایشان نمی توان بیش از سه متر به آنها
نزدیک شد. این جانوران معمولا پس از فارغ‌التحصیلی به‌جای اعزام به قلب
جنگل‌های آمازون در پشت میزهای مدیریت و ریاست جای می‌گیرند.

پلشت: دانشجویی که حاضر است کیسه فریزر دور بشقابش بکشد و با قاشق یک
بار مصرف غذا بخورد تا مجبور نباشد روزی یکبار ظرفهایش را بشوید. 
تقریبا اکثر دخترهای ساکن در خوابگاه های دانشکده های علوم و مهندسی.

بتونه‌کاری: فریضه‌ی واجبی که بیشتر دختران دانشجو صبح‌ها قبل از حرکت 
به سمت دانشگاه بر روی صورت خود انجام می‌دهند تا دیدارشان قابل تحمل 

شود. معمولا هم نمی‌شود.

جلبک: نوعی دانشجو با آی‌کیوی حیرت‌برانگیز و توانایی جزوه نوشتن حتی 
از روی سرفه‌های استاد. تراکم زیستی این جانداران در دانشکده‌های علوم 
انسانی بیشتر است.


کافور: ماده‌ی اصلی تشکیل دهنده‌ی غذاهای سلف پسران که گویا از قدیم با 
عارضه‌ی «زنگ‌زدگی» در ارتباط بوده است چرا که شاعر فرموده: برعکس نهند
نام زنگی کافور!

بورسیه: همزمانی کار و تحصیل که ماحصل آن تلفیق درس‌نخوانی و 
اززیرکاردررویی است.

تحقیق: تالیف یا ترجمه‌ی بخشی از کتابی که استاد در نظر دارد بعدا به 
نام خودش چاپ کند در ازای گرفتن مقدار ناچیزی نمرده.

پروپوزال: نوشته‌ی بی ربط کوتاهی که در آن درباره‌ی نوشته‌ی بی‌ربط
بلندی که بعدا نوشته یا کپی پیست خواهد شد، توضیح داده می‌شود.

پایان‌نامه: تایپ یا کپی-پیست کردن مقداری متن پراکنده در کتابها و 
پایان‌نامه‌های قدیمی‌تر در یک فایل و پرینت گرفتن از آنها و صحافی
کردن مجموعه. خوشبختانه با پیشرفت علم و تکنولوژی، تمام این فرآیندها 
با صرف هزینه‌ی معقولی به طور کاملا خودکار و بدون دخالت دست و ذهن
انجام می‌گیرد.

دانشنامه (مدرک): درپوش کوزه.

جابجایی (دانشجویی): تفاوت علمی دانشگاه‌ها به زبان پول.

ارث پدری (طلب بابا): طلبی که بعضی از دانشجویان مثلا” ارزشی از دیگران 
دارند و معمولا به صورت گزاره‌هایی همچون «چرا این لباس رو پوشیدی؟»، 
«چرا موهات دیده می‌شه؟»، «دیگه این موسیقی رو نشنوم ها»، «دیگه نبینم
با هم کِروکِر می‌کنین»… بروز می‌کند.

 کارتن‌خواب: دانشجوی بی‌خوابگاه که معمولا پس از سر و سامان گرفتن و هم 
اتاق شدن با چند دانشجوی شهرستانی، حسرت کارتن‌خوابی و دربدری را خواهد 
کشید.

جوات: دانشجویی که طبق آخرین مدهای ۱۰ سال قبل لباس می پوشد و با آخرین 
مدهای ۲۰ سال قبل زندگی می کند و مثل ۳۰ سال قبل فکر می کند. جوات‌ها 
معمولا آینده مثبتی در مشاغل دولتی دارند.

افزایش سنوات: حاصل ز گهواره تا گور دانش جوییدن.

سیاسی‌کاری: اصطلاحی برای توصیف فعالیت‌های سیاسی دانشجویی وقتی که 
مطابق سلیقه‌ی «آنها» نیست. آنهایی که همیشه تاکید می‌کنند که دانشجو 
باید سیاسی باشد و در امور کشورش دخالت داشته باشد.

پاچه‌خواری: یکی از راه‌های گرفتن نمره از اساتید به طور شرافتمندانه. 
البته شرافتمندانه در قیاس با سایر راه‌ها!

کفش پاشنه بلند (تق تقی): ابزار تولید آژیر ورود و یا نزدیک شدن دختر
دانشجویی که دانشگاه را با مجلس عروسی اشتباه گرفته است.

کاردانی پیوسته: پیوند دانشگاه با دبیرستان به کف با کفایت دانشجویانی
که در حد دوره راهنمایی معلومات دارند و رفتارشان مثل دبیرستانی‌هاست.

بحر تعمق: حالتی که به دانشجویان، در حال مطالعه‌ی دقیق روزنامه
روشنفکری خبر ورزشی دست می‌دهد.

روح: عضوی از استاد که در جلسه‌ی امتحان و پس از دیدن برگه‌ی سوالاتی
که ربط چندانی به درس‌ها ندارد، از آن به وفور یاد می شود. ادامه‌ی 
عملیان بر روی برگه دنبال می‌شود.

صلاحیت داشتن: با مسئول یکی از نهادهای مستقر در دانشگاه سلام و علیک داشتن.

پول: عامل بدبختی‌های بزرگی مثل ازدواج و تحصیل در دانشگاه آزاد.

افتادن: سقوط از بالا به پایین که به خاطر عوامل مختلفی چون جاذبه‌ی 
زمین، درس نخواندن، جزوه نداشتن، شکست در عشق و امثال آنها اتفاق 
می‌افتد.

ازدواج دانشجویی: اشتباه صنفی.

کتابخانه: جایی برای حرف زدن، رد و بدل کردن جزوات و فایل‌های بلوتوثی، 
اسم ام اس فرستادن و بعضا رونویس تکالیف و تمرین‌ها.

منشی گروه: همه کاره ی گروه. دست کم خودش که اینطور فکر می‌کند.

حذف ترم: خودکشی آبرومندانه از ترس مرگی مفتضحانه

احمقانه ترین سوالات از مایکروسافت

شرکت بریتیش تله کام یا همان BT لیستی از احمقانه ترین سوالاتی را که کاربران کامپیوتری یا اینترنتی این شرکت ارتباطی از مشاوران آنها پرسیده اند منتشر کرد. به نوشته پایگاه اینترنتی روزنامه مترو برخی از این سوالات آنقدر خنده دار است که حتی خود سوال کنندگان پس از فهمیدن اشتباه خود به احمقانه بودن آن اعتراف کرده اند. لیست احمقانه ترین سوالات IT که از مشاوران شرکت BT انگلستان پرسیده شده به شرح زیر است:

1- کاربر: کامپیوتر می گوید هر کلیدی را (any keys) فشار دهید اما من نمی توانم دکمه any را روی کیبوردم پیدا کنم.

2- کاربر: من نمی توانم کانال های تلویزیون را با مونیتورم عوض کنم.

3- کاربر: من با یک نفر در اینترنت آشنا شدم می توانید شماره تلفن او را برای من پیدا کنید.

4- کاربر: اینترنت من کار نمی کند؟
مشاور: مودم را وصل کرده اید ، همه سیم های کامپیوتر را چک کرده اید؟
کاربر: نه الان فقط مانیتور جلوی من است هنوز کامپیوتر و مودم را از جعبه در نیاورده ام!

5- کاربر: پسر 14 ساله من برای کامپیوتر رمز گذاشته و حالا من نمی توانم وارد آن شوم.
مشاور: رمز آن را فراموش کرده؟
کاربر: نه آن را به من نمی گوید چون با من لج کرده

6- مشاور: لطفا روی My Computer ،کلیک کنید.
کاربر: من فقط کامپیوتر خودم را دارم کامپیوتر شما پیش من نیست.

7- مشاور: مشکل شما به خاطر نرم افزار اسپای ویری است که روی دستگاهتان نصب شده(اسپای در انگلیسی به معنی جاسوس است)
کاربر: اسپای!؟ ببینم یعنی او می تواند از داخل مانیتور وقتی لباس عوض می کنم من را ببیند؟

8- کاربر: ماوس پد من سیم ندارد!
مشاور: من فکر کنم متوجه منظور شما نشدم. ماوس پد شما قرار نیست سیمی داشته باشد.
کاربر: پس چگونه می تواند ماوس را پیدا کند؟ یعنی وایرلس است؟

در یک مورد دیگر نیز مرکز مشاوره مایکروسافت در انگلیس لیستی از سوال های ابلهانه مشتریانش را اینگونه منتشر کرده است.

مرکز مشاوره: چه نوع کامپیوتری دارید؟
مشتری: یک کامپیوتر سفید...

مشتری : سلام، من «سلین» هستم. نمی تونم دیسکتم رو دربیارم
مرکز : سعی کردین دکمه رو فشار بدین؟
مشتری : آره ولی اون واقعاً گیر کرده
مرکز : این خوب نیست، من یک یادداشت آماده می کنم...
مشتری : نه... صبر کن... من هنوز نذاشتمش تو درایو... هنوز روی میزمه.. ببخشید...

مرکز : روی آیکن My Computer در سمت چپ صفحه کلیک کن.
مشتری : سمت چپ شما یا سمت چپ من؟

مرکز : روز خوش، چه کمکی از من برمیاد؟
مشتری : سلام... من نمی تونم پرینت کنم.
مرکز : میشه لطفاً روی Start کلیک کنید و...
مشتری : گوش کن رفیق؛ برای من اصطلاحات فنی نیار! من بیل گیتس نیستم، لعنتی!

مشتری : سلام، عصرتون بخیر، من مارتا هستم، نمی تونم پرینت بگیرم. هر دفعه سعی می کنم میگه : «نمی تونم پرینتر رو پیدا کنم» من حتی پرینتر رو بلند کردم و جلوی مانیتور گذاشتم ، اماکامپیوتر هنوز میگه نمی تونه پیداش کنه...

مشتری : من توی پرینت گرفتن با رنگ قرمز مشکل دارم...
مرکز : آیا شما پرینتر رنگی دارید؟
مشتری : نه.

مرکز : الآن روی مانیتورتون چیه خانوم؟
مشتری : یه خرس Teddy که دوستم از سوپرمارکت برام خریده.


مرکز : و الآن F8 رو بزنین.
مشتری : کار نمی کنه.
مرکز : دقیقاً چه کار کردین؟
مشتری : من کلید F رو 8 بار فشار دادم همونطور که بهم گفتید، ولی هیچ اتفاقی نمی افته...

مشتری : کیبورد من دیگه کار نمی کنه.
مرکز : مطمئنید که به کامپیوترتون وصله؟
مشتری : نه، من نمی تونم پشت کامپیوتر برم.
مرکز : کیبوردتون رو بردارید و 10 قدم به عقب برید.
مشتری : باشه.
مرکز : کیبورد با شما اومد؟
مشتری : بله
مرکز : این یعنی کیبورد وصل نیست. کیبورد دیگه ای اونجا نیست؟
مشتری : چرا، یکی دیگه اینجا هست. اوه... اون یکی کار می کنه!

مرکز : رمز عبور شما حرف کوچک a مثل apple، و حرف بزرگ V مثل Victor، و عدد 7 هست.
مشتری : اون 7 هم با حروف بزرگه؟

یک مشتری نمی تونه به اینترنت وصل بشه...
مرکز : شما مطمئنید رمز درست رو به کار بردید؟
مشتری : بله مطمئنم. من دیدم همکارم این کار رو کرد.
مرکز : میشه به من بگید رمز عبور چی بود؟
مشتری : پنج تا ستاره.

مرکز : چه برنامه آنتی ویروسی استفاده می کنید؟
مشتری : Netscape
مرکز : اون برنامه آنتی ویروس نیست.
مشتری : اوه، ببخشید... Internet Explorer

 

مشتری : من یک مشکل بزرگ دارم. یکی از دوستام یک Screensaver روی کامپیوترم گذاشته، ولی هربار که ماوس رو حرکت میدم، غیب میشه!

مرکز : مرکز خدمات شرکت مایکروسافت، می تونم کمکتون کنم؟
مشتری : عصرتون بخیر! من بیش از 4 ساعت برای شما صبر کردم. میشه لطفاً بگید چقدر طول میکشه قبل از اینکه بتونین کمکم کنید؟
مرکز : آآه..؟ ببخشید، من متوجه مشکلتون نشدم؟
مشتری : من داشتم توی Word کار می کردم و دکمه Help رو کلیک کردم بیش از 4 ساعت قبل. میشه بگید کی بالاخره کمکم می کنید؟

مرکز : چه کمکی از من برمیاد؟ مشتری : من دارم اولین ایمیلم رو می نویسم.
مرکز : خوب، و چه مشکلی وجود داره؟
مشتری : خوب، من حرف a رو دارم، اما چطوری دورش دایره بذارم؟

 

منبع : رواج

 


 

درسی که آرتور اش به دنیا داد


Arthur Ashe

آرتور اَش ( Arthur Robert Ashe, Jr) (متولد ۱۰ ژوئیه ۱۹۴۳ درگذشته در ۶ فوریه۱۹۹۳)، تنیس‌باز برجسته سیاه‌پوست آمریکایی بود. او در ریچموند ایالت ویرجینیا بدنیا آمد و رشد کرد. او در دوران بازی خود سه بار عنوان مسابقات بزرگ جهانی تنیس، مشهور به گرند اسلم، را برد 

 

آرتور اش قهرمان افسانه ای تنيس در سال 1983 تحت عمل جراحی قلب قرار گرفت

 ‎به خاطر خون آلوده اي كه درجريان عمل جراحي دريافت كرد به بيماري ايدز مبتلا شد و در بستر مرگ افتاد اواز  سراسر دنيا نامه هايي از طرفدارانش دريافت كرد

 
يكي از طرفدارانش نوشته بود:: چراخدا تورا براي چنين بيماري دردناكي انتخاب كرد؟
 

 

آرتور در پاسخش نوشت :  در دنيا  :
۵۰ ميليون كودك بازي تنيس را آغاز مي كنند ،
 ۵ميليون ياد مي گيرند كه چگونه تنيس بازي كنند ،
۵۰۰هزارنفر تنيس را در سطح حرفه اي ياد مي گيرند ،
۵۰هزارنفر پابه مسابقات ‏مي گذارند
 ۵هزارنفر سرشناس مي شوند ،
۵۰ نفربه مسابقات ويمبلدون راه پيدامي كنند ،
۴ نفربه نيمه نهائي مي رسند و 2 نفر به فينال .

 
و آن هنگام كه جام قهرماني را روي دستانم گرفته بودم
هرگز نگفتم خدايا چرا من؟

 
و امروز هم كه از اين بيماري رنج مي كشم هرگز نمي توانم بگويم خدايا چرا من؟

به کسي که دوستش داري بگو که چقدر بهش علاقه داري

وقتي 15 سالت بود و من بهت گفتم که دوستت دارم ...صورتت از شرم قرمز شد و سرت رو به زير انداختي و لبخند زدي... 
  وقتي که 20 سالت بود و من بهت گفتم که دوستت دارم
سرت رو روي شونه هام گذاشتي و دستم رو تو دستات گرفتي انگار از اين که منو از دست بدي وحشت داشتي 
  .وقتي که 25 سالت بود و من بهت گفتم که دوستت دارم ..
 صبحانه مو آماده کردي وبرام آوردي  ..پيشونيم رو بوسيدي و
 گفتي بهتره عجله کني ..داره ديرت مي شه . 
  وقتي 30 سالت شد و من بهت گفتم دوستت دارم ..بهم گفتي اگه راستي راستي دوستم داري .
.بعد از کارت زود بيا خونه 
    وقتي  40 ساله شدي و من بهت گفتم که دوستت دارم
تو داشتي ميز شام رو تميز مي کردي و گفتي .باشه عزيزم ولي الان وقت اينه که بري
 تو درسها  به بچه مون کمک کني .. 
   وقتي  که 50 سالت شد و من بهت گفتم که دوستت دارم  تو همونجور که بافتني مي بافتي
 بهم نکاه کردي و خنديدي

وقتي  60 سالت شد بهت گفتم که چقدر دوستت دارم و تو به من لبخند زدي ... 
وقتي که 70 ساله شدي و من بهت گفتم دوستت دارم در حالي که روي صندلي راحتيمون نشسته بوديم من نامه هاي عاشقانه ات رو که 50 سال پيش براي من نوشته بودي رو مي خوندم و دستامون تو دست هم بود .. 
 
وقتي  که 80 سالت شد ..اين تو بودي که گفتي که من رو دوست داري ..
نتونستم چيزي بگم ..فقط اشک در چشمام جمع شد 
 اون روز بهترين روز زندگي من بود ..چون تو هم گفتي که منو دوست داري

به کسي که دوستش داري بگو که چقدر بهش علاقه داري
و چقدر در زندگي براش ارزش قائل هستي
چون زماني که از دستش بدي
مهم نيست که چقدر بلند فرياد بزني
اون ديگر صدايت را نخواهد شنيد

داستان زن دایی داستان مامان داستان خواهر

داستان مامان صد در صد واقعی داستان من ومامان دنبال چی میگردی؟..... هرچی بخوای

 

 

ما نداریم که!!!.....بعضی چیزا رو داریم بقیه رو هم بعدا میاریم!!!! داستان مامان رو الان

 

 

داریم .. .. .. . ..این نبود؟؟؟ چی بود؟؟ داستان زن عمو یاشاید هم داستان زن دایی خلاصه

 

 

 یه چیزی تو همین مایه ها بوده دیگه نبوده؟؟؟؟؟ به هرحال خوش اومدی قدمت روی چشم

 

 

به دنبال کدامین قصه و افسانه می گردی؟! ،در این بیغوله رد پایی از یاران نمی یابی،

چراغ شیخ شد خاموش و این افسانه روشن شد ،که در شهر بدان میراثی از انسان نمی یابی

 

 

نمی خوام بهت فحش بدم(قبلا فحش می دادم ولی یکی گفت دیگه فحش نده منم گفتم به

 

روی چشم ) و نمیخوام بگم که

 

 

آدم بدی هستی(چون خودم خیلی از تو بدترم) ولی میخوام بهت بگم یاشاید بهت یادآوری

 

 

 کنم که: این چیزا فقط مکر و حیله ای ناجوون مردونست که زندگیت رو خراب میکنه این چیزا

 

 

فقط تمایلات کوتاه مدته که خیلی زود خستت میکنه این چیزا فقط یه سری دروغه که

 

 

افسردت میکنه این چیزا فقط به باد دادن عمرو جوونیته این چیزا فقط گناه و معصیته (البته

 

 

اگه هنوز برای گناه حرمت قائل میشی!!!)

صد بار بدی کردی و دیدی ثمرش را خوبی چه بدی داشت که یک بار نکردی ا

گه از روی کنج کاوی اومده بودی اینجا برو ودیگه هم دور این چیزا نگرد ولی اگه از عمد و به نیت گناه کردن اومده بودی(به قول معروف سابقه داری)

 

 

تصمیم بگیر تا تو هم بری و دیگه این طرفا نیای!!! راستی فکر نمیکنی که

 

 

دیگه   کافیه؟؟؟؟؟ و وقت اون شده که توبه کنی!!!!!

عکس های دیدنی که چند سال بعد گرفته شده اند

 

Persianv.com At site

Persianv.com At site

Persianv.com At site

Persianv.com At site


Persianv.com At site

نتایج یک نظر سنجی(طنز)

...:: در یک نظر سنجی طنز ولی با مسما از مردم دنیا سوالی پرسیده شد و نتیجه جالبی به دست آمد از این قرار::...

سوال : نظر خودتان را راجع به راه حل کمبود غذا در سایر کشورها صادقانه بیان کنید؟

و کسی جوابی نداد… چون

در آفریقا کسی نمی دانست غذا یعنی چه؟

در آسیا کسی نمی دانست نظر یعنی چه؟

در اروپای شرقی کسی نمی دانست صادقانه یعنی چه؟

در اروپای غربی کسی نمی دانست کمبود یعنی چه؟

در آمریکا کسی نمی دانست سایر کشورها یعنی چه؟؟؟؟

منبع : طنز ایران

اس ام اس عاشقانه

بمون بگو چکار کنم ، دنيا پر از درد و غمه / تموم زندگيم توئي ، تو هم که اخمات تو همه !

اس ام اس عاشقانه اس ام اس عشق  اس ام اس جدید اس ام اس سرکاری

در سراي گل فروشان گرچه گل بسيار است ، چون تو گل پيدا نمودن مشکل و دشوار است

 

اي اشک ، گرم و آرام ببار بر گونه بيمار من ، اي غم ، تو هم لذت ببر از اين همه آزار من

 

از فراق تو مرا هر نفسي صد آه است ، از تو غافل تيستم اي دوست خدا آگاه است . . .

 اس ام اس عاشقانه اس ام اس عشق  اس ام

گوهر دل را نزن بر سنگ هر ناقابلي ، صبر کن پيدا شود گوهر شانس قابلي . . .

  اس جدید اس ام اس سرکاری

سلامی به گرمی آش رشته، که روش با پیازداغ نوشته:
“دوست دارم فرشته”

 

ازدلم پرسیدم عشق راخلاصه کن، گفت: آغازکسى باش که پایان توباشد.

 اس ام اس عاشقانه

غربت را نباید درالفبای شهرغریب جستجو کرد. همین که عزیزت نگاهش را به طرف دیگری کرد، تو غریبی.

 

انتظار سخت است، فراموش کردن هم سخت است. اما اینکه ندانی باید انتظار بکشی یا فراموش کنی از همه سخت تر است.

 

اگه کسی برات می میره، اونقدر مرام داشته باش که یه شاخه گل سرخ ببری سر مزارش.

 

خدا زمین را مدور آفرید تا به انسان بگوید همان لحظه ای که تصور می کنی به آخر دنیا رسیده ای درست در نقطه آغاز هستی.

 

سلام. هوا داره سرد می شه…
مواظب باش کسی ازسردی هوا به گرمی قلبت پناه نبره.

 

دیشب دفترچه قسطامو ورق می زدم، تمومى نداره… تا آخر عمر بدهکار مهربونیاتم!

 

وفا را از ماهی بیاموز که وقتی از آب جداست می میرد، نه از زنبور که وقتی از گلی خسته می شود سراغ گلی دیگر می رود.

تبادل لینک اتوماتیک

سلام این وبلاگ مجهز به تبادل لینک اتوماتیک هست یعنی شما در قسمت تبادل لینک میرید ما رو لینک می کنید بعد وبلاگ یا سایتون را ارسال می کنید و همون لحظه لینک میشید یعنی خودتون خودتان را لینک می کنید و همون لحظه می تونید لینکتون را در وبلاگ ما ببینید.  لطفا اول لینک کنید بعد سایت خودتون را لینک کنید.

عنوان لینک کردنتان لطفا" ...:جک,لطیفه,معما و داستانهای جالب::.."باشه.(برای کپی کردن روی ان کلیک کنید)

برای لینک شدن روی عبارت زیر کلیک کنید

تبادل لینک

مصیبت نامه پسر بودن

۱-پسر بودن یعنی برو چند تا نون بخر

۲-پسر بودن یعنی هی شماره دادن و هی منتظر زنگ بودن

۳-پسر بودن یعنی بد و بیراه گفتن به دخترایی كه تحویلشون نمی گیرن

۴-پسر بودن یعنی كادو خریدن برا …

۵-پسر بودن یعنی جدیدا زیر ابرو برداشتن و پنكك زدن

۶-پسر بودن یعنی تا كی مفت خوری می كنی

۷-پسر بودن یعنی پس كی دفتر چه آماده به خدمت میگیری

۸-پسر بودن یعنی به زور سیكل داشتن

۹-پسر بودن یعنی بابا پس كی میری برام خواستگاری

۱۰-پسر بودن یعنی مثل خر حمالی كردن

۱۱-پسر بودن یعنی جوراباتو در بیار حالم به هم خورد

۱۲-پسربودن یعنی چرا كار نمیكنی جون بكن دیگه

۱۳-پسر بودن یعنی ببخشین ماشین و خونه هم دارین كه…

منبع : طنز ایران

دختری از کوچه باغی می گذشت

دختری از کوچه باغی میگذشت

یک پسر در راه ناگه سبز گشت


در پی اش افتاد و گفتا او سلام

بعد از ان دیگر نگفت او یک کلام


دختر اما ناگهان و بی درنگ

سوی او برگشت مانند پلنگ


گفت با او بچه پروی خفن

می دهی زحمت به بانوی چو من؟


من که نامم هست آزیتای صدر

من که زیبایم مثال ماه بدر


من که در نبش خیابان بهار

مبکنم در شرکت رایانه کار


دحتری چون من که خیلی خانمه

بیست و شش ساله _مجرد_دیپلمه


دختری که خانه اش در شهرک است

کوی پنجم_نبش کوچه_نمره شصت


در چه مورد با تو گردد هم کلام

با تو من حرفی ندارم والسلام

 

شاعر: متاسفانه شاعر و طناز اين شعر يافت نشد. اگه کسي مي دونه خبر بده
منبع: وبلاگ طنازي

روش های درس خواندن پسر ها و دختر ها

دخترها: بعضي از اونا واقاً مي خونند حالا چي مي خونند خدا ميدونه ولي واسه اينكه تابستون راحت باشن و به بهانه كلاس سنتور , نقاشي , و با دوست پسر عزيزش برن عشق صفا به دليل مسايل غير اخلاقي ادامشو نمي نويسم وقتي ميرن سر كتاب تا يكي دو ساعت ديگه كلشونو از كتاب بر نمي دارند . عادت دارند زير مطالب كتاب خط بكشند كه بعدا بخونند بعضي هاشون هم كه مثلا درس مي خونند كتاب جلوشونه چشمشون هم روي كتابه ولي حواسشون يه جاي ديگست ...( پيشه همون پسره كه با هم رفتن ددر) يه عده اي هم هستند كه به بهونه اينكه مشكل دارن زنگ ميزنند خونه دوستشونو دوستشون هم از خدا خواسته حدود يك ساعت و اندي به طوري كه اشك و دود تلفن در مياد براي هم قصه بي بي چساره تعريف مي كنند يه سري هم به دليل اينكه دوست پسر نداران و انگيزه اي براي دودر كردن كلاسا ندارن مجبورن خر بزنن تا برن دانشگاه (اخه شنيدن تو دانشگاه دوست پسر فراوونه)نكته(دليل اينكه پسرا نميرن دانشگاه همين دختراس(البته از نوع سيريشش

و اما پسر ها: يا درس نمي خونند يا وقتي مي خواند بخونند بايد حسش بياد. وقتي حسش مياد كه شب امتحانه ... يه كم كه درس خوندند يه موردي پيش مياد و بهش خيره مي شوند و به يه چيزي فكر مي كنند بعد انگار كه درس خوندند بلند ميشند ميرن استراحت مي كنند بعد از يك ساعت استراحت دوباره ميرند ميشينند فكر مي كنند . وقتي فكرشون تموم شد كتاب را ورق ميزنند يه كم براندازش ميكنند وزنش مي كنند استخاره مي كنند براي خودشون تقسيمش مي كنند ميگند تا ساعت فلان اينقدر مي خونم تا ساعت فلان اينقدر بعد ميرن استراحت كنند . حين استراحت حسشون تموم ميشه حال ندارند برند بخونند ولي چون مي دونند فردا امتحان دارند پا ميشند ميرند سر كتابشون. همينجور كه مي خونند هيچي حاليشون نيست چون جاي ديگه فكر مي كنند(لازم به ذكر است كه هيچ وقت در هيچ موقعيتي فكر نمي كنند فقط موقع درس خوندن فكرشون مي بعد از نيم ساعت دوباره ميرن استراحت، بعد سه ربع استراحت مي بينند خيلي دير شده .دوباره ميرنند درس بخونند اين بار مي خونند يه چيزايي هم ياد ميگيرند ولي چيزايي كه ياد نمي گيرند را ميذارند كه فردا از دوستاش بپرسند يه كم به معلمشون فحش ميدند مي گند اينارو درس نداده خلاصه آخرش نميرسند كتاب را تموم كنند فردا ميرند ميبينند كه دوستاشون يه چيزايي مي گند كه تا حالا به گوششون نخورده بعد اعصابشون خر ميشه اونايي هم كه خونده بودند يادشون ميره به همين سادگي

يك جو شاعرانگي

با شاعر جماعت كه حشر ونشر داشته باشي ، نتيجه اش مي شود ايني كه بقول يارو بحضور انورتان ايفاد مي شود:
داد و غوغا می شود تا کم فروشی می کنند
باز اما صبح فردا کم فروشی می کنند
کاسبان پشت ترازو ، کارمندان پشت میز
صحبت از پول است هرجا کم فروشی می کنند
کارمند ثبت و سوزنبان و مامور پلیس
برقی و نجار و نانوا کم فروشی می کنند
مادران درخواندن لالایی واهدای شیر
کودکان هم توی لالا کم فروشی می کنند !
دختران شهرمان حاضر به امر ازدواج
منتها مامان و بابا کم فروشی می کنند
در محاکم قاضیان و در میادین داوران
هر کسی حتی کولینا ! کم فروشی می کنند
آب می بندند در برنامه هاشان مثل دوغ
در صدا هم مثل سیما کم فروشی می کنند
تا دلت خواهد پالیکال و سگ و تام و جری
منتها در سیندرلا کم فروشی می کنند !
متنها ی لوس و اشکالات صحنه جای خود
مجریان هنگام اجرا کم فروشی می کنند

جنگ ميكروبي عليه اسرائيل!

اگر حشره اي در فنجان قهوه بيفتد، تصور مي كنيد واكنش يك آمريكايي، انگليسي، چيني و يك صهيونيست اسرائيلي چه خواهد بود؟!
مرد انگليسي فنجان را به خيابان پرتاب و كافه را ترك مي كند.
مرد آمريكايي، حشره را خارج مي كند و قهوه را سر مي كشد!
مرد چيني حشره و قهوه را با هم سر مي كشد.
ولي مرد اسرائيلي:
1- قهوه را به آمريكايي مي فروشد و حشره را به چيني.
2- در تمام رسانه ها شيون و زاري مي كند كه امنيتش در خطر است.
3- فلسطين و حزب الله و سوريه و ايران را متهم مي كند كه جنگ ميكروبي براه انداخته اند.
4- همچنان به كولي بازي و «ننه من غريبم» خود درباره شكنجه يهوديان در هولوكاست هيتلري و سامي ستيزي و زيرپا گذاشتن حقوق بشر يهودي ادامه مي دهد.
5- از رئيس تشكيلات خودگردان فلسطين خواهد خواست كه به مردم خود بگويد دست از حشره انداختن در فنجانهاي قهوه بردارند.
6- از آمريكا درخواست كمك نظامي فوري و وام يك ميليارد دلاري (با قابليت بازپرداخت يكصد ساله) مي كند تا يك فنجان قهوه ديگر سفارش دهد.
7- قهوه چي مجبور خواهد بود كه غرامت اين كار را با تقديم قهوه مجاني به وي تا پايان قرن جبران كند.
8- سرانجام و نه به عنوان آخرين اقدام... تمام دنيا را متهم مي كند كه فقط ايستادند و نگاه كردند و با آنكه او يك انسان معمولي است و براي اولين بار به قهوه خانه رفته است تا اولين قهوه اش را از زمان خروج چندين قرن پيش يهود از مصر صرف كند، براي مصيبت او اندوهگين نشدند!


منبع : سیاه مشق های یک مفرد مذکر حاضر

فرق عروسي رفتن پسرها و دخترها !

عروسي رفتن دخترها:

دو، سه هفته قبل از عروسي، دغدغه ي خاطرش اينه که : من چي بپوشم؟! توي اين مدت هر روز يا دو روز يه بار " پرو" لباس داره... اون دامن رو با اين تاپ ست مي کنه، يا اون شلوار رو با اون شال!! ممکنه به نتايجي برسه يا نرسه! آخر سر هم مي ره لباس مي خره!! بعد از اينکه لباس مورد نظر رو انتخاب کرد...حالا متناسب رنگ لباس، رنگ آرايش صورتش و تعيين مي کنه...اگر هم توي اين مدت قبل از مهموني، چيزي از لوازم آرايش مثل لاک و سايه و...که رنگهاشو نداره رو تهيه مي کنه...

حتي مدل مويي که اون روز مي خواد داشته باشه رو تعيين مي کنه...مثلا ممکنه " شينيون" کنه يا مدل دار سشوار بکشه...! البته سعي مي کنه با رژيم غذايي سفت و سخت تناسب اندامشم حفظ بکنه... يه رژيمي هم براي پوست صورت و بدنش مي گيره..! مثل پرهيز از خوردن غذاهاي گرم! ماسک هاي زيادي هم مي زاره، از شير و تخم مرغ و هويج و خيار و توت فرنگي و گوجه فرنگي(اينا دستور غذا نيستا!!)

گرفته تا ليمو ترش ( اين ليمو ترش واقعا معجزه مي کنه، به يه بار امتحانش مي ارزه!) خوب، روز موعود فرا مي رسه! ساعت 8 صبح از خواب بيدار مي شه( انگار که يه قرار مهم داره) بعد از خوردن صبحانه، مي پره تو حموم،...بالاخره ساعت 10 تا 10:30 مي ياد بيرون...( البته ممکنه يه بار هم تو حموم ماسک بزاره...که تا ساعت 11 در حمام تشريف داره!) بعد از ناهار...! لباس مي پوشه مي ره آرايشگاه، چون چند روز قبلش زنگ زده و وقت آرايشگاه گرفته براي ساعت 1:30 بعد از ظهر... توي آرايشگاه کلي نظر خواهي مي کنه از اينو اون که چه مدل مويي براش بهترتره، هر چي هم ژورنال آرايشگر بنده خدا داره رو مي گرده ....آخر سر هم خود آرايشگر به داد طرف مي رسه و يه مدل بهش پيشنهاد مي کنه و اونم قبول مي کنه!! ساعت 3 مي رسه خونه... بعد شروع ميکنه به آرايش کردن...!

بعد از پوشيدن لباس که خيلي محتاطانه صورت مي گيره( که مدل موهاش خراب نشه) يه عکس يادگاري از چهره ي زيباش مي گيره که بعدا به نامزد آينده اش نشون بده!!

ساعت 8 عروسي شروع مي شه...يه جوري راه مي افته که نيم ساعت زودتر اونجا باشه!!



عروسي رفتن پسرها:

اگر دو، سه هفته قبل بهشون بگي يا دو، سه ساعت قبل هيچ فرقي نميکنه!!

روز عروسي، ساعت 12 ظهر از خواب بيدار مي شه... خيلي خونسرد و ريلکس! صبحانه خورده و تمام برنامه هاي تلويزيون رو مي بينه!

ساعت 6 بعد از ظهر، اون هم حتما با تغيير جو خونه که همه دارن حاضر مي شن يادش مي افته که بعله...عروسي دعوتيم..!

بعد از خبر دار شدن انگار که برق گرفته باشنش...! مي پره تو حموم...

توي حموم از هولش، صورتشم با تيغ مي بره...!!( بستگي به عمق بريدن داره، ممکنه مجبور بشه با همون چسب زخم بره عروسي!)

ريش هاش زده نزده( نصف بيشترو تو صورتش جا مي زاره!!)از حموم مي ياد بيرون...

ساعت 6:30 بعد از ظهره...هنوز تصميم نگرفته چه تيپي بزنه، رسمي باشه يا اسپرت...!

تازه يادش مي افته که پيرهنشو که الان خيلي به اون شلوارش مي ياد اتو نکرده! شلوارشم که نگاه مي کنه مي بينه چند روز پيش درزش پاره شده بوده و يادش رفته بوده که بگه بدوزن..!!

کلي فحش و بد و بيراه به همه مي ده که چرا بهش اهميت نمي دن و پيرهنشو تو کمد لباساش بوده رو پيدا نکردن و اتو نکردن و شلوارشو چرا از علم غيبشون استفاده نکرد که بدونن که نياز به دوختن داره...!

خلاصه...بالاخره يه لباس مناسب با کلي هول هول کردن پيدا مي کنند و مي پوشه(البته اگر نياز بود که حتما به کمد لباس پدر و بردار هم دستبرد مي زنه!!) ساعت 8 شب عروسي شروع مي شه، ساعت 9:30 شب به شام عروسي مي رسه..! البته اگر از عجله ي زيادش، توي راه تصادف نکرده باشه دير تر از اين به عروسي نمي رسه!!

 

فرهنگ لغات مهندسان


1. اين بستگى دارد به... يعنى: جواب سوال شما را نمى دانم!


2 . نحوه عمل دستگاه بسيار جالب است. يعنى: دستگاه کار مى کند و اين براى ما تعجب انگيز است!

3. اين موضوع پس از روزها تحقيق و بررسى فهميده شد. يعنى: اين موضوع را بطور تصادفى فهميدم!


 

 


 

ادامه نوشته

آخرين جملات افراد مختلف قبل از مرگ

+ آخرين کلمات يک الکتريسين : خوب حالا روشنش کن...


+ آخرين کلمات يک انسان عصر حجر : فکر ميکني توي اين غار چيه؟


+ آخرين کلمات يک بندباز : نميدونم چرا چشمام سياهي ميره...


+ آخرين کلمات يک بيمار : مطمئنيد که اين آمپول بي خطره؟


+ آخرين کلمات يک پزشک : راستش تشخيص اوليه ام صحيح نبود. بيماريتون لاعلاجه...

 

ادامه نوشته

ایا می دانید؟

میدونی شلوارکوتاه دختراواسه چیه؟ واسه سر به زیر کردن پسرا !!!!

می دونی چرا البراده ای با اینکه دکتر تو آژانس کار می کنه؟؟

.

.

.

-چون سهمیه بنزین آژانس 450 لیتردرماه است...

شباهت دماسنج با ورقه ی امتحان در چیست ؟

.

.

.

هر دو وقتی به صفر می رسند آدم می لرزد !

میدونین کره ای ها اسم بچشون رو چجوری انتخاب می کنن ؟

 از بلندی یه ظرف می ندازن پایین صدای همونو می ذارن اسم بچشون مثل : دنگ دینگ دونگ یا دونگ دینگ دانگ .

چرا بعضی ها با دو دست دست می دهند ؟

.

.

.

چون فرق راست و چپشونو بلد نیستند !

 

 

 

می دونی چرا زن ها کمتر فوتبال بازی می کنند ؟

.

.

.

 چون کمتر زنی پیدا میشه که حاضر باشه با10 نفر دیگه یه جور لباس بپوشه !!!

اگه گفتی Love is Your Face یعنی چی ؟

.

.

.

یعنی : جمالتو عشقه !

به زنی که همیشه می دونه شوهرش کجاست چی می گن ؟

.

.

.

بیوه !

می دونی نصف النهار چیه ؟

.

.

.

شامی است که از نهار باقی مانده.

آقاهه می ره خارج، ازش می پرسن اسمت چیه ؟

می گه : sun god between two water gold shit dear wife

اگه گفتین یعنی چی ؟

.

.

شمس اله میاندوآبی زرگنده زنجانی!!!

پنج تا داداش پولاشونو رو هم می ذارن تاکسی می خرند. بعد از چند وقت ورشکست می شن. اگه گفتی چرا ؟

.

.

آخه پنج تایی با هم می رفتن مسافرکشی !

اگه گفتین پس از مرگ مدیرعامل گوگل ( البته بعد از صد و بیست سال! ) به فرزندش چی می‌رسه ؟

.

.

.

- گوگل ارث !

می دونی معنی : سی ان جی چیه ؟

.

.

.

 یعنی : سوخت نداریم جیگر !!!

 

 

تست مرد شناسی‌

۱- هدف خداوند از آفرینش مردها چی بود؟

1. هدف خاصی نبود
2. گل اضافی بود
3. نسخه آزمایشی بود
4. اصلا کار خدا نبود




2 - چرا خدا مردها را از روی زمین برنمی دارد؟

1. از نظر خدا مردها وجود خارجی ندارند
2. مگه ما روی زمین مرد هم داریم
3. وجود اینگونه از درندگان برای موازنه جمعیت روی زمین ضروری به نظر میرسد
4. حالا چه عجله ایه؟




3 - اگه خدا مردها را نمی آفرید چی می آفرید؟

1. چیز خاصی نمی آفرید
2. پیراشکی
3. خروس دریایی
4.فضای خالی




4. اگر جمعیت مردها منقرض شود چه می شود؟


1. مگه قراره اتفاقی بیافته
2. خار شتر کویر لوت که آفت نداره
3. اکوسیستم به شرایط بدون انگل برمی گردد
4. یه هیولا کمتر دنیا قشنگتر




5 - چه وقت مردها عاشق می شوند؟

1. چه وقت مردها عاشق نمی شوند!
2. هر وقت مامانشون بگه
3. چون یکدفعه می شوند خودشان هم نمی دانند که کی می شوند
4. یک روز از همین روزا !




6 - مردها چه وقت عشق قبلی خود را فراموش می کنند؟

1. در همون وقتی که عشق جدید خود را کشف می کنند
2. جدید و قدیم نداره فقط بازیگر نقش زن عوض میشه. (قانون 4 نیوتن)
3. بستگی تام و تمام به میزان تست استرون دارد.
4. رابطه مستقیم با نظر مادر بزرگ کودک فهیم دارد.




7 - مردها در مقوله ایجاد یک رابطه عشقی جدید در حکم چه چیزی هستند؟

1. فنر با ثابت بالا
2. پارچه استرژ
3. یک نوع ماده الاستیک با ساختار ناشناخته
4. کش تیرو کمان




8 - مردها معمولا هر چند مدت یکبار عاشق می شوند؟

1. هر شب
2. هر وقت که خدا بخواد
3. هر وقت تست استرون بگه
4. سیکل تایم خاصی ندارند




9 - مردها وقتی تصمیم به ازدواج می گیرند چه کار می کنن؟

1. اون موقع نمی تونن کار خاصی بکنن!
2. تمام تلاششون رو می کنن که بتونن يه کاری بکنن!
3. به مامانشون می گن که 1 کاری بکنه چون دیگه وقتشه که اونا رسما خیلی کارا بکنن!
4. می رن کلاس آمادگی جسمانی!!




10 - وقتی مردها تصمیم می گیرن ازدواج کنن چی می گن؟

1. چیزی نمی گن چون وقت عمله
2. وقت نمی کنن چیزی بگن
3. اولش چیزی برا گفتن ندارن ولی بعد که خرشون از پل گذشت نطقشون باز میشه
4. در این برهه از تاریخ طبیعی هیچ کس نمی فهمه که اونا چی می گن



11 - مردها چطور زن زندگی شون رو می گیرن؟

1. با دست
2. با تور
3. با چنگول
4. با زبون




12 - معیار مردها برای انتخاب همسر چیه؟

1. هر که پیش آمد خوش آمد
2. به روش جستوجوی ترتیبی در لیست سیاه
3. ده بیست سی چهل
4. به قول مادر بزرگ پسر بچه نفهم دختر مثل پارچه می مونه هر روز يه مدل بهترش میاد وایمیستن بهترش بیاد

 

 

این مطلب فقط برای خنده بود امیدوارم اقایون محترم ناراحت نشن

 

منبع: وبلاگ کل کل دخترا و پسرا

 

چگونه سوژه طنز بیابیم؟

پیدا کردن سوژه مناسب اولین قدم در طنز نویسی است. خوشبختانه در حال حاضر مشکلی از لحاظ تولید سوژه در کشور وجود ندارد و این ماده اولیه طنز به همت کارشناسان داخلی که در بعضی موارد حتی کارشناس ارشد هم هستند به تولید انبوه رسیده است. در واقع مشکل اصلی درست بعد از پیدا کردن سوژه ایجاد می‌شود؛ چون اگر آدم سوژه را بچسبد و طنزش را بنویسد ممکن است مثل ابراهیم نبوی بشود و مدتی برود پشت میله‌ها و بعد هم برود پشت صدای آمریکا. اگر هم چیزی ننویسد که دیگر طنزنویس نیست. پس باید چه کار کرد؟
این دقیقا چیزی است که ما در اینجا به شما آموزش می‌دهیم تا بدانید سوژه داریم تا سوژه و با بعضی سوژه‌ها هرقدر هم که مسخره باشند نمی‌شود شوخی کرد. فقط باید نگاه کرد و آه کشید. برای سوژه‌های نابی که همینطور بی‌مصرف روی زمین مانده است و بیات می‌شود.

 

با این مقدمه می رویم سراغ انواع سوژه و خصوصیات آنها:
 

1- افراد و شخصیتها:

اولین و ساده‌ترین نوع سوژه‌یابی به شخصیتهای سیاسی مربوط می‌شود. روش کار بسیار ساده است. کافی است اخبار روز را بخوانید، تعدادی از جملات بعضی شخصیتها را نقل قول کنید و نام خود را به عنوان طنزنویس پایین مطلب بنویسید. اما اشکال کار اینجاست که در رعایت حد و حدود ناچارید تا اندازه‌ای قضاقورتکی عمل کنید. چون این مساله هیچ قانون و معیار مشخصی ندارد و بیشتر به بلغمی مزاج بودن یا نبودن سوژه و خیلی چیزهای دیگر بستگی دارد.

تنها روش درک اینکه در شوخی با یک شخصیت سیاسی زیاده روی کرده‌اید یا نه؟ به این صورت است:

کار را از مزاحهای بی‌مزه و محکمه‌پسند شروع کنید و کم کم غلظت آن را تا شوخی دستی بالا ببرید. اگر یک شب حدود ساعت 30/3 نیمه شب که سرتان زیر پتو است، ناگهان بدون دلیل موجه بوی ناخوشایندی شبیه بوی فلفل به بینیتان خورد و یک نفر شما را از زیر پتو بیرون کشید و چشم‌بند زد و با خود برد، بدانید در طنزی که روز قبل نوشته‌اید، کمی زیاده روی کرده‌اید. البته هرگونه عواقب این نوع طنزنویسی به عهده‌ی خودتان خواهد بود.






2- گروه ها و اصناف:

نوع دوم سوژه‌ها گروه‌ها و اصناف هستند. پیدا کردن سوژه مناسب از این نوع به چند دلیل سخت‌تر است. اول اینکه گروه‌ها مثل شخصیتهای سیاسی نیستند و احتمال اینکه تمام اعضای یک گروه یا صنف همزمان حرفهای خنده‌دار یا ابلهانه بزنند، خیلی خیلی کم است. دوم اینکه موضعگیری‌های اصناف و اتحادیه‌ها و گروه‌های مشابه معمولا حساب و کتاب دارد و چون این گروه‌ها در قبال حرفهایی که می‌زنند، مسئولند؛ به ندرت ممکن است بتوان حرفهایشان را دستمایه طنز قرار داد





3- قومیت‌ها و گروه‌های بزرگتر:

به طور کلی اگر نمی‌خواهید کار دست خودتان بدهید، بهتر است از طنزنویسی در مورد گروه‌هایی بزرگتر از «نیکوتینی‌های گمنام» صرف نظر کنید. خوبی «نیکوتینی‌های گمنام» این است که اگر بخواهند از شما شکایت کنند، دیگر گمنام نیستند و در نتیجه نمی‌توانند ادعا کنند به آنها توهین کرده‌اید.
 

از نیکوتینی‌های گمنام که بگذریم اگر به سراغ گروه‌های بزرگتر یعنی قومیت‌ها بروید، کافی است سوژه‌ی طنز شما مثلا ترک، فارس، کرد، بلوچ، عرب یا گیلک باشد تا یک جای مملکت آشوب به پا شود. گذشته از این نوشتن در مورد قومیت‌ها به نسبت طنز سیاسی عواقب سخت‌تری برای شما خواهد داشت. چون وقتی شما در مورد سیاست طنز می‌نویسید، اول حکومت شما را دستگیر می‌کند. بعد مردم اعتراض می‌کنند. ولی وقتی در مورد مردم طنز می‌نویسید، اول مردم اعتراض می‌کنند؛ بعد حکومت شما را دستگیر می‌کند. پس اولی بهتر است.




4- حوادث:

حوادث انواع و اقسام مختلفی دارد و هر کدام هم حکم مخصوص به خود را دارد. ابتدا باید نوع حادثه را تشخیص دهید:

فاجعه: بدترین و شدیدترین نوع حوادث است. اگر در تیتر خبر کلمه فاجعه به کار رفته است، حتی فکر سوژه قرار دادن آن را هم از سر به در کنید و کلا بی‌خیال موضوع شوید. با این چیزها نمی‌شود شوخی کرد:
فاجعه اخراج یک دانش‌آموز محجبه از زمین بازی در یکی از مدارس فرانسه
فاجعه در رفتن کتف یک فلسطینی هنگام سنگ‌پرانی به پلیس اسراییل
 

حادثه دلخراش: این نوع حادثه به اندازه فاجعه ناراحت‌کننده نیست و تنها یک خراش به جا می‌گذارد که بعد از مدتی فراموش می‌شود مثال:
حادثه دلخراش سقوط هواپیمای توپولوف
حادثه دلخراش سقوط هواپیمای آنتونوف
حادثه دلخراش سقوط هواپیمای ایلیوشین
حادثه دلخراش سقوط هواپیمای C130

این حوادث به اندازه نوع اول حساس نیستند و طنز نوشتن در باره این موضوعات اگر اسمی از مسئولین حادثه به میان نیاورده باشید به جایی بر نمی‌خورد. اما نوشتن درباره‌ی این موضوعات تبحر زیادی لازم دارد تا طنز شما به مطلبی آزاردهنده و بی‌مزه تبدیل نشود. پس بهتر است از نوشتن در مورد این قبیل سوژه‌ها هم خودداری کنید.

واقعه ناگوار: این نوع حوادث در واقع حوادثی هستند که به اندازه نوع اول حادثه نیستند. در تیتر خبر به جای فاجعه از کلماتی نظیر ناگوار استفاده می‌شود و دانشمندان در مورد اینکه آیا این قبیل حوادث حادثه هستند یا نه اختلاف نظر دارند. برای اطلاع از این حوادث باید اخبار صدا وسیما را تا آخر تماشا کنید تا شاید قبل از پیش بینی وضع هوا چیزی در این مورد گفته شود مثل:
واقعه بگی نگی ناگوار قتل عام 300 تظاهرکننده مسلمان در کشور دوست و برادر چین
واقعه کمی تا قسمتی ناگوار کشتار مسلمانان چچن توسط روسیه
واقعه حالا شاید بشود گفت ناگوار کشتار مردم تفلیس توسط ارتش روسیه
البته همانطور که گفته شد این حوادث زیاد هم حادثه نیستند ولی به دلایلی که من نمی‌دانم چیست و دوست هم ندارم بدانم چیست بهتر است در این موارد هم به فکر طنزنویسی نیافتید.




5- رسوایی:

مسایل حیثیتی یکی از سوژه‌های مورد علاقه طنزنویسان در همه جای دنیا است. این نوع سوژه‌ها به دو دسته تقسیم می‌شوند: ر

سوایی‌ها و شایعات به عنوان مثال:
رسوایی کاخ سفید در گفتن فلان حرف که ما خوشمان نیامد
رسوایی سکوت مجامع بین‌المللی و نگفتن فلان حرف که ما خوشمان می‌آمد

شایعات هم مسایلی نظیر این است:
شایعه پناهندگی فرزند فلان مسئول بلندپایه در آمریکا یا فلان کشور اروپایی،
شایعه بالا رفتن نرخ تورم،
شایعه گم شدن یک میلیارد دلار از درآمد نفت،
شایعه سوراخ بودن ته صندوق ذخیره ارزی،
شایعه پخش پول بین نمایندگان مجلس توسط معاون رییس جمهور،
شایعه قلابی بودن مدرک فلان معاون فلان رییس جمهور،
شایعه سرقت علمی فلان وزیر و ....

نوشتن در مورد مسایلی که تحت عنوان شایعات طبقه‌بندی می‌شوند بسیار جذاب است، ولی چندان عاقلانه نیست. نوشتن در مورد رسوایی‌ها هیچ نوع خطری به دنبال ندارد و البته به احتمال زیاد هیچ نوع جذابیتی هم نخواهد داشت. در نتیجه بهتر است نوشتن در مورد این نوع سوژه‌ها را هم فراموش کنید.




6- تجاوز:

موضوع تجاوز بسیار پیچیده و تخصصی است و بحث در مورد آن نوشته مستقلی می‌خواهد. تجاوز بر حسب این که کی به کی تجاوز کرده باشد، هدف از تجاوز چه باشد، کسی که مورد تجاوز قرار گرفته چه جور آدمی باشد، قبل از مورد تجاوز قرار گرفتن چه کاری کرده باشد، یا قصد داشته که چه کاری کرده باشد و محل تجاوز کجا باشد و شرایط تجاوز استاندارد باشد یا نباشد، انواع و اقسامی پیدا می‌کند که بحث در مورد آن در این مختصر نمی‌گنجد. اما به عنوان یک توصیه کلی بهتر است این مورد را هم بی‌خیال شوید



7- خود شما:

این مورد دم دست‌ترین و بی‌خطرترین سوژه است. می‌توانید خودتان را سوژه کنید و یک شکم سیر به ریش خودتان بخندید و مطمئن باشید هرگز شاکی خصوصی نخواهید داشت

منبع: وبلاگ يک مشت حرف مفت

پیامگیر شخصیت‌های مختلف

محمود احمدی‌نژاد:

الهم عجل لولیک الفرج... مستشهدین بین یدیه.
شما با احمدی‌نژاد تماس گرفته‌اید. ایشان در حال حاضر مشغول مدیریت جهان هستند و برای کارهایی مثل پاسخگویی وقت ندارند. لازم به ذکر است ایشان به دلیل ساده‌زیستی و مردمی بودن شدید از تلفن منشی‌دار استفاده نمی‌کنند. سوال شما توسط یک گروه 300 نفره بررسی شده و روی یخچال منزل ایشان چسبانده می‌شود، تا به روش مخصوص ایشان با سوال متقابل جواب داده شود. اگر هنوز مایل به طرح سوال خود هستید، پس از شنیدن صدای شیپور آماده‌باش پیام بگذارید.


ضرغامی:

با پیامگیر رییس صدا و سیما تماس گرفته‌اید. شما می‌توانید سکوت کنید، اما هرچه بگویید ضبط و علیه شما از رسانه ملی پخش خواهد شد.

ادامه نوشته

فرهنگ نوین اصلاحات دانشگاهی

از آنجایی که در سایه‌ی ارتقای فرهنگی و علمی دانشگاه‌ها در چند دهه‌ی اخیر معانی برخی از اصطلاحات قدیمی تغییر کرده و همچنین اصطلاحات جدیدی هم در حوزه‌ی دانشگاه (با حوزه و دانشگاه اشتباه نشود که اشتباه بزرگی‌ست!) به وجود آمده؛ فرهنگ اصطلاحات دانشگاهی نوینی نوشته‌ام که امید است به درد دانشجویان و به ویژه دانشجویان تازه وارد بخورد. در زیر معانی واقعی و کاربردی برخی اصطلاحات دانشگاهی جدید را می‌خوانید:



دانشجوی سال اولی: دانشجویی که فکر می کند با تحصیلات دانشگاهی می‌تواند آینده‌ی بهتری برای خودش بسازد.



دانشجوی سال دومی: دانشجویی که فکر نمی‌کند با تحصیلات دانشگاهی بتواند آینده‌ی بهتری برای خودش بسازد.



دانشجوی سال سومی: دانشجویی که مطمئن شده است با تحصیلات دانشگاهی نخواهد توانست آینده‌ی بهتری برای خودش بسازد.



دانشجوی سال چهارمی: دانشجویی که دیگر نه فکر می‌کند، نه به چیزی اطمینان دارد و نه آینده‌ی برای خود متصور است.



مشروط: دانشجویی که به خاطر علاقه‌ی زیادش به درس خواندن، مورد حسادت قرار گرفته و از این رو دانشگاه او را ملزم کرده است که در ترم بعدی بیش از حد معینی واحد انتخاب نکند تا به بقیه هم برسد! کلمه مشروط از «مشروطه» می‌آید که عده‌ای معتقدند باعث رونق گرفتن دانشگاه در ایران شد. عده‌ی دیگری هم معتقدند که رونق گرفتن کار مشروط‌ها باعث اضمحلال مشروطه شد.



تقلب: دانش دوپینگی



سهمیه: دوپینگ قانونی.



گوسپند: نوعی جانور که جز نوشتن جزوه، حفظ جزوه و پاس کردن درس از روی جزوه هیچ کار دیگری در دانشگاه نمی‌کند. چنین موجوداتی در دانشگاه‌های مشهور بیشتر دیده می‌شوند و فرق آنها با سایر گوسپندان در این است که نه کله‌ی این گوسپندان قابل استفاده است و نه پاچه‌ی خوشمزه‌ای دارند.



جزوه: دستنوشته‌هایی که گمان می‌شود عصاره‌ی یک کتاب است. اما در واقع تفاله‌ی بخشی از آن است. دستگاه تفاله‌گیری «استاد» نامیده می‌شود.



استاد حل تمرین: دانشجوی ترم بالاتری که در ازای گرفتن شندرغاز پول و شنیدن لفظ «استاد» چنان از خودبیخود می‌شود که تن به خورد گچ تخته و مسخره شدن توسط سی چهل تا دختر و پسر می‌دهد.



خرخوان: نوعی خر که توانایی مطالعه‌ی مداوم به مدت 72 ساعت را دارد. نطفه‌ی این موجودات در دوره‌ی دبیرستان بسته می‌شود و در کلاس‌های کنکور به بلوغ می‌رسند. این موجودات اغلب در کافه تریاهای دانشکده‌ها استحاله می‌شوند.



تریا: محلی برای فرار از غذای سلف که در این حالت مصداق بارز از چاله به چاه افتادن است. اما صرفنظر از ارزش غذایی آن، از لحاظ فرهنگی اهمیت زیادی دارد. به خصوص برای پژوهندگان زبان کوچه و بازار و کاشفان جدیدترین فحش‌ها و اصطلاحات جنسی.



گرد: جسمی که طول و عرض و ارتفاع آن از مرکزش به یک فاصله است. چنین دخترهایی معمولا در حدود 165 سانتیمتر قد و به میزان سه چهارم پی آر 3 حجم دارند که ناشی از سال‌ها در خانه نشستن و دست به سیاه و سفید نزدن و تست زدن است. سه عاقبت دردناک در انتظار آنهاست: ازدواج، انفجار و ورود به دانشگاه که گزینه‌ی آخری و متعاقب آن استفاده از غذای سلف، دردآورترین آنهاست.



سلف (غذاخوری): فعال‌ترین آزمایشگاه و واحد تولیدی هر دانشگاه که توانایی تبدیل موجودات گوناگون به غذا را دارد. یکی از رایج‌ترین توانایی‌ها که شرط لازم اولیه برای سلف نامیده شدن یک مکان محسوب می‌شود، توانایی بازیافت چمن‌های محوطه به شکل قرمه‌سبزی است.



گوریل: گونه‌ای از دانشجویان پسر با موهای ژولیده و لباس‌های بدفرم که از بوی سیر دهان و عرق لباس‌هایشان نمی توان کمتر از سه متر به آنها نزدیک شد. این جانوران معمولا پس از فارغ‌التحصیلی به‌جای اعزام به قلب جنگل‌های آمازون در پشت میزهای مدیریت و ریاست جای می‌گیرند.



شاسکول: دانشجویی (عمدتا دختر) که بعد از 20 بار جزوه دادن به یکی از دانشجویان جنس مخالف هنوز فکر می‌کند خط خوبش باعث محبوبیت‌اش است.



پلشت: دانشجویی که حاضر است کیسه فریزر دور بشقابش بکشد و با قاشق یک بار مصرف غذا بخورد تا مجبور نباشد روزی یکبار ظرفهایش را بشوید. تقریبا اکثر دخترهای ساکن در خوابگاه های دانشکده های علوم و مهندسی.



بتونه‌کاری: فریضه‌ی واجبی که بیشتر دختران دانشجو صبح‌ها قبل از حرکت به سمت دانشگاه بر روی صورت خود انجام می‌دهند تا دیدارشان قابل تحمل شود. معمولا هم نمی‌شود.



جلبک: نوعی دانشجو با آی‌کیوی حیرت‌برانگیز و توانایی جزوه نوشتن حتی از روی سرفه‌های استاد. تراکم زیستی این جانداران در دانشکده‌های علوم انسانی بیشتر است.



دکتر: لفظی که تا پیش از دوران وزارت کشور دکتر کردان یک پیشوند لذت‌بخش بود و پس از آن فحشی زشت محسوب می‌شود. با این حال، به دلایل روانی ناشناخته‌ای تمام دانشجویان رشته‌های پزشکی و دامپزشکی همچنان علاقه‌ی وافری دارند که از ترم اول تحصیل دیگران آنها را با لفظ خطاب کنند.



کافور: ماده‌ی اصلی تشکیل دهنده‌ی غذاهای سلف پسران که گویا از قدیم با عارضه‌ی «زنگ‌زدگی» در ارتباط بوده است چرا که شاعر فرموده: برعکس نهند نام زنگی کافور!



بورسیه: همزمانی کار و تحصیل که ماحصل آن تلفیق درس‌نخوانی و اززیرکاردررویی است.



پروژه: کار عملی که دانشجوها با هم انجام می‌دهند. بعضی‌ها هم روی هم!



تحقیق: تالیف یا ترجمه‌ی بخشی از کتابی که استاد در نظر دارد بعدا به نام خودش چاپ کند در ازای گرفتن مقدار ناچیزی نمرده.



پروپوزال: نوشته‌ی بی ربط کوتاهی که در آن درباره‌ی نوشته‌ی بی‌ربط بلندی که بعدا نوشته یا کپی پیست خواهد شد، توضیح داده می‌شود.



پایان‌نامه: تایپ یا کپی-پیست کردن مقداری متن پراکنده در کتابها و پایان‌نامه‌های قدیمی‌تر در یک فایل و پرینت گرفتن از آنها و صحافی کردن مجموعه. خوشبختانه با پیشرفت علم و تکنولوژی، تمام این فرآیندها با صرف هزینه‌ی معقولی به طور کاملا خودکار و بدون دخالت دست و ذهن انجام می‌گیرد.



دانشنامه (مدرک): درپوش کوزه.



جابجایی (دانشجویی): تفاوت علمی دانشگاه‌ها به زبان پول.



ارث پدری (طلب بابا): طلبی که بعضی از دانشجویان ارزشی از دیگران دارند و معمولا به صورت گزاره‌هایی همچون «چرا این لباس رو پوشیدی؟»، «چرا موهات دیده می‌شه؟»، «دیگه این موسیقی رو نشنوم ها»، «دیگه نبینم با هم کِروکِر می‌کنین»... بروز می‌کند.



خوابگاه متاهلی: جایی برای استراحت، مطالعه، تماشای تلویزیون، درس خواندن و باقی کارها. به خصوص باقی کارها.



کارتن‌خواب: دانشجوی بی‌خوابگاه که معمولا پس از سر و سامان گرفتن و هم اتاق شدن با چند دانشجوی شهرستانی، حسرت کارتن‌خوابی و دربدری را خواهد کشید.



جوات: دانشجویی که طبق آخرین مدهای 10 سال قبل لباس می پوشد و با آخرین مدهای 20 سال قبل زندگی می کند و مثل 30 سال قبل فکر می کند. جوات‌ها معمولا آینده مثبتی در مشاغل دولتی دارند.

 





افزایش سنوات: حاصل ز گهواره تا گور دانش جوییدن.



سیاسی‌کاری: اصطلاحی برای توصیف فعالیت‌های سیاسی دانشجویی وقتی که مطابق سلیقه‌ی «آنها» نیست. آنهایی که همیشه تاکید می‌کنند که دانشجو باید سیاسی باشد و در امور کشورش دخالت داشته باشد.



پاچه‌خواری: یکی از راه‌های گرفتن نمره از اساتید به طور شرافتمندانه. البته شرافتمندانه در قیاس با سایر راه‌ها!



انتظامات: شحنه‌ی دانشگاه و مسئول برقراری نظم حتی به قیمت بی‌نظمی. ستاد کارآفرینی برای اقوام و خویشان فاقد تحصیلات دانشگاهی و بعضا دبیرستانی مسئولان دانشگاه.



کفش پاشنه بلند (تق تقی): ابزار تولید آژیر ورود و یا نزدیک شدن دختر دانشجویی که دانشگاه را با مجلس عروسی اشتباه گرفته است.



سنگ‌پای قزوین: مهمترین عامل برای اخذ دکترای افتخاری از آکسفود بدون داشتن لیسانس.



کاردانی پیوسته: پیوند دانشگاه با دبیرستان به کف با کفایت دانشجویانی که در حد دوره راهنمایی معلومات دارند و رفتارشان مثل دبیرستانی‌هاست.



خر زدن: تنها نوع حیوان‌آزاری که انسان‌ها روی خودشان هم انجام می‌دهند. خر زدن در شب‌های امتحان به پیک خود می‌رسد.



بحر تعمق: حالتی که به دانشجویان پس در حال مطالعه‌ی دقیق روزنامه روشنفکری خبر ورزشی دست می‌دهد.



روح: عضوی از استاد که در جلسه‌ی امتحان و پس از دیدن برگه‌ی سوالاتی که ربط چندانی به درس‌ها ندارد، از آن به وفور یاد می شود. ادامه‌ی عملیان بر روی برگه دنبال می‌شود.



صلاحیت داشتن: با مسئول یکی از نهادهای مستقر در دانشگاه سلام و علیک داشتن.



پول: عامل بدبختی‌های بزرگی مثل ازدواج و تحصیل در دانشگاه آزاد.



هیز: دانشجو یا مامور انتظامات یا کارمند یا حتی استاد عزیزی که وظیفه‌ی زبانش را به چشمش محول کرده است!



اسکن استخوان: طرز نگاه کردن افراد فوق‌الذکر که معمولا از پاشنه‌ی کفش همکلاسی‌ها شروع شده و به نوک مقنعه‌ی آنها منتهی می‌شود.



افتادن: سقوط از بالا به پایین که به خاطر عوامل مختلفی چون جاذبه‌ی زمین، درس نخواندن، جزوه نداشتن، شکست در عشق و امثال آنها اتفاق می‌افتد.



تئوریسین: آدمی با تحصیلات نیم‌بند دانشگاهی و توانایی فوق‌العاده در آسمان به ریسمان بافتن‌های فلسفی و سیاسی که وظیفه‌ی آماده‌سازی دانشجویان برای «روز مبادا» را دارد. وجود تعدادی دانشجوی خودی و بچه مثبت که با دهان باز به حرف‌های استاد گوش بدهند و به خصوص دختران دانشجویی که از تمام صحبت‌های او نت‌برداری کنند - به ویژه در هنگام زوم کردن دوربین- لازم و ضروری است. تئوریسین‌ها معمولا ته‌لهجه‌ی مشهدی دارند.



ازدواج دانشجویی: اشتباه صنفی.



کتابخانه: جایی برای حرف زدن، رد و بدل کردن جزوات و فایل‌های بلوتوثی، اسم ام اس فرستادن و بعضا رونویس تکالیف و تمرین‌ها.



منشی گروه: همه کاره ی گروه. دست کم خودش که اینطور فکر می‌کند.



حذف ترم: خودکشی آبرومندانه از ترس مرگی مفتضحانه.

 

منبع: وبلاگ يک مشت حرف مفت

 

 

 

سایر مطالب :

>>داستانهای جالب و خواندنی(dastan)

>>اس ام اس

>>جوکستان(jokestan)

>>معما و تست هوش

>>طنز تصویری

>>متفرقه

>>برترینها

دریافت پورسانت به ازای فروش محصول  

با عضویت در سیستم همکاری در فروش، در درآمد هزاران فروشگاهی که از طریق اینترنت به فروش کالا می‌پردازند سهیم شوید.
صاحبان سایتها و وبلاگها با درج آگهی کالاها و خدمات سایر فروشندگان،از هر فروشی که از طریق سایت آنها و یا از طریق شناسه‌ای که به آنها داده میشود، انجام گیرد، بسته به نظر فروشنده و نوع کالا پورسانت دریافت می‌کنند.این پورسانت بسته به نظر فروشنده اصلی کالا، میتواند تا 50 درصد قیمت کالا و حتی بیشتر از آن را نیز شامل شود. فروشنده لیست کالاها به همراه قیمت آنها و نیز درصد یا مبلغ پرداخت پورسانت به تبلیغ کننده(شما) را ارائه می‌کند و شما مختار هستید که از بین کالا‌ها و خدمات متنوع به تبلیغ هر کالایی که پورسانت بیشتری دارد و یا با محتوای سایت و وبلاگتان همخوانی دارد بپردازید. پورسانت تبلیغات در هر شنبه از طریق شرکت معتبر ایران مارکت سنتر به حساب بانکی تبلیغ کننده(شما) منظور می‌شود.از آنجایی که به هر تبلیغ کننده یک کد تبلیغاتی منحصر به فرد در سیستم داده می‌شود، حتی اگر صاحب سایت یا وبلاگ هم نیستید می‌توانید با ارسال ایمیل انبوه تبلیغاتی به تبلیغ هزاران کالا بپردازید و در پنل شخصی خود از ریز جزییات فروش، سفارشات و تسویه حسابها مطلع شوید. صاحبان سایتها و وبلاگها می توانند از طریق دریافت کد HTML یا Java Script و یا دریافت بنر در ابعاد مختلف و نیزارسال ایمیل تبلیغاتی به همکاری در فروش و کسب درآمد بپردازند. این یک سیستم کاملاً قانونی است و از آنجایی که شرکت ایران مارکت سنتر از معتبرترین و بزرگترین شرکتها در زمینه ارائه خدمات تجارت اینترنتی است تبلیغ کننده هیچ نگرانی از بابت دریافت به موقع پورسانت خود ندارد.برای شروع به کار و پس از آن نیاز به هیچ گونه پرداخت وجهی نیست و کافی است شما با کلیک بر روی لینک زیر و ارائه مشخصات خود، دارای پنل اختصاصی شده و از قسمت سمت چپ یعنی قسمت ورود تبلیغ کننده وارد پنل اختصاصی خود شده، کد تبلیغاتی خود را دریافت کرده و بلافاصله شروع به کار کنید. برای اطلاعات بیشتر و ساخته شدن پنل، به روی لینک زیر کلیک کرده و فرم مشخصاتی که در پایین صفحه آمده است را تکمیل کنید. در قسمت نحوه تبلیغات در فرم ثبت نام می‌توانید بنویسید: همکاری در فروش- ارسال ایمیل تبلیغاتی - تبلیغات کلیکی
لینک ثبت نام و اطلاعات بیشتر:

http://www.iranmc.org/AdsAffiliate.php?AdsID=28254
لینک ثبت نام سایت " ستمپي دات كام "
http://www.setmapi.com?rgm=mohamad34
لینک ثبت نام سایت "فروتل"
http://www.frotel.com/ads-reg.php?moarref=5822

متفرقه

>>دنیای فانتزی های من

>>رای دادن شاهین نجفی

>>محض خنـــــــــــده

>>شوخی های جالب شبکه های اجتماعی

>>تفاوت اعتصاب یک زن انگلیسی و فرانسوی با زن ایرانی

>>صرفا برای خنده

>>چند کلمه حرف حساب

>>سوتی های شنیدنی شما

>>مکالمات دو دانشجو

>>اندر احوالات شیخ

>>لوگوي صهيونيستي کوکاکولا

>>وصـیــت نــامـه!!!

>>پـَـ نه پـَـ ۲

>>پـَـَـ نــه پـَـَـ 1

>>صرفا جهت اطلاع 3!

>>صرفا جهت اطلاع ۲!

>>صرفا جهت اطلاع 1!

>>فرق بین زنها و مردها چیه؟

>>روش‌تبدیل‌ ابله ‌به‌ عاقل ‌و برعکس

>>خواب فدراسیون چپه!

>>عجايب زبان مشهدي

>>غم مخور دوران بی پولی به پایان می رسد

>>راز خوشبختی در زندگی مشترک ! ...

>>کل کل شاعران !!!! ...

>>قوانینی که نیوتون از قلم انداخت

>>كلماتی كه دوست ندارید در اتاق عمل بشنوید

>>یه پسر خوب اینطوریه!

>>ســــوالات بـی جـــــواب !!!! ...

>>انواع زن

>>شب امتحان– خوابـگاه دخــتـران-خوابــگاه پســران

>>اقـتــصــــاد گـــــــاوی ! ...

>>در برخورد با مشکلات می توانید یک جور دیگر فکر کنید...

>>ذکر آن گزارشگر فوتبال

>>تشکرهای عصرایرانی

>> نظر شما چیه؟

>>ستاد روحیه دهی به زن زلیل ها تصاویر جدیدی را منتشر کرد

>>فوتبالی که پاک است، از محاسبه‌اش چه باک است!

>>طنز تصویری

>>مجادله در ادبیات بر سر یک خال

>>مهندسی و مدیریت! ...

 

 

سایر مطالب :

برترینها , the tops

>>خاطرات دختر دانشجو...!

>>طنز تصویری

>>تست هوش اوباما از هیلاری کلینتون

>>نامه پسر به پدرش

>>آزمون اخذ گواهینامه تخصصی ازدواج!

>>داستان طنز " کما "

>>دستورالعمل ضایع کردن دخترها!

>>اعتراضات یک نی نی شش ماهه عصبانی

>>برخی اصطلاحات دانشگاهی

>>خاطره ای جالب از حسین رضا زاده

>>روش قبولی در کنکور (طنز)

>>اندرزهایی از فلان بن هیچکس

>>تقلب گسترده در کنکور ارشد89 ، بريزيد تو خيابون(طنز)

>> نتایج یک نظر سنجی(طنز)

>>گور بابای چرچيل

>>هوش ایرانی

>>آدم باید منطق داشته باشد!

>>ویروس کشون

>>هر دو قربان

>>100 بوسه

>>سوفیا لورن

>>دانشجو در کشورهای مختلف دنیا

>>فرهنگ لغات مهندسان

>>آخرين جملات افراد مختلف قبل از مرگ

>>پیامگیر شخصیت‌های مختلف

>>داستان مامان

>>برو به جهنم

>>خاطرات سربازى

>>چندتا عکس جالب

>>من و منشی ام ژانت

>>كارمند تازه وارد

>> اگر شما به رئيس جمهور كشورها فحش بدهيد چه اتفاقي خواهد افتاد .

>>معمایی از بیل گیتس

>>معمای سکه ها

>>کاشف بي باک

>> معما انشتین

>>مردی میان دانه های قهوه

 

 

 

سایر مطالب :

 

 

 

 

 

 

دریافت کد پیچ رنک برای سایت یا وبلاگ شما

برای کپی کردن کد زیر ،به این صورت عمل کنید :داخل باکس زیر راست کلیک کرده و از منوی باز شده روی Select All کلیک کرده تا تمام متن انتخاب شود سپس روی متن انتخاب شده رفته و راست کلیک کرده و از منوی باز شده گزینه Copy را میزنیم. پس از کپی کردن، کد زیر آن را در بخش قالب یا تنظیمات وبلاگ یا سایت خود قرار دهید ،با این تفاوت که بجای "آدرس وبلاگ یا سایت شما" ,آدرس وبلاگ یا سایت خود را بدون//:http وارد میکنید.مثلا آدرسhttp://mohamad3423.blogfa.com/ به این صورت میشود:mohamad3423.blogfa.com