خنده حلال


در بعضی از شهرهای کوچک دنیا، شهروند برگزیده که انتخاب می‌شود، یک کلید طلایی شهر را هم به او می‌دهند. اما تهران ما بی در و پیکرتر از آن است که کلید داشته باشد. هر طوری هم که دور و اطرافش در و دیوار بکشند، دست‌کم قبرستانش از یک جایش می‌زند بیرون. لذا به آقای قرائتی به پاس سال‌ها تعلیم و تربیت شهروندانی به این خوبی و مؤدبی، فقط یک لوح تقدیر «شهروند فرهیخته» اهدا کردند و از کلید شهر خبری نبود.

سیدمحمدهادی ایازی که این لوح را به حجت‌الاسلام قرائتی تقدیم کرده، ‌یک خبر خوش هم به شهروندان داده است. ایشان با اشاره به اینکه در تابستان امسال (1389) بیش از 3000 سامانه نشاط در شهر تهران راه‌اندازی کرده‌اند، گفته که نیازمند طرح‌های مبتکرانه برای پرکردن اوقات فراغت شهروندان خصوصاً جوانان هستند.

درست است. در تمام تابستان گذشته، ‌بنده حتی یک شب هم موفق نشدم یک قرار با یکی از دوستان جوانم بگذارم. با هرکس تماس می‌گرفتم، می‌گفت من می‌خواهم به سامانه نشاط شهرداری بروم تا با نشاط کامل اوقات فراغتم را پرکنم اما متأسفانه سامانه‌های نشاط و الباقی کارها هیچ کدام نتیجه نداد و باز هم اخلاق شهروندان محترم تهرانی به قدر کفایت متعالی نشد. علتش هم کشف شده است. حلال نبودن خنده‌ها.

آقای ایازی گفته‌اند که بناست به‌زودی شهرداری یک سایت اینترنتی خنده راه بیندازد که مسئولیت نظارت بر آن با آقای قرائتی است و حاج‌آقا هم اصرار شدید دارند که قید «حلال» حتماً در نام سایت ذکر شود. این نشان می‌دهد که احتمالاً تاکنون اکثر خنده‌های ما حرام بوده است. برخی کارشناسان در این زمینه گفته‌اند: «پس بگو چرا بعضی از این جوک‌های بدمصب این‌قدر مزه می‌داد!»
آقای قرائتی و سایت‌شان که شوخی‌بردار نیستند اما اگر سایتی غیر از سایت ایشان درست شود، بعید نیست که این اوضاع و احوال پیش بیاید.

موقعیت اول - دادگاه
نظر دادستان: نظر به اینکه متهم هنگام خنده بیش از حد معمول دهانش باز شده و از طرفی طبق نظر کارشناسان مذهبی مربوطه موضوع خنده‌ وی نیز محل اشکال می‌باشد، از قضات محترم تقاضای اشد مجازات را برای متهم داریم که شامل جر دادن دهان و سپس دوخته‌شدن مجدد آن می‌باشد تا درس عبرتی باشد برای سایرین.

موقعیت دوم - دفتر سایت
اصل جوک: ملانصرالدین رفت عیادت یه مریض، رو کرد به اقوامش و گفت این‌بار نشه مثل دفه قبل که مریضتون به دَرَک رفت ما رو خبر نکردین.
ویرایش اول: آقای دکتر نصرالدین رفت عیادت یه مریض...
ویرایش دوم: آقای دکتر نصرآبادی رفت عیادت یه مریض...
ویرایش سوم: ... نشه مثل دفة قبل که بیمارتان به رحمت خدا رفت...
ویرایش چهارم: شخصی موسوم به نصرآبادی با مدرک جعلی دکترا به عیادت...
ویرایش پنجم: شخصی موسوم به نصرآبادی با مدرک جعلی دکترا بر سر بالین شخص معلوم‌الحالی از اقوام...

نسخه نهایی مورد تأیید و حلال جوک مذکور: یکی از عوامل صهیونیسم و استکبار جهانی موسوم به نصرآبادی با مدرک جعلی دکترا در جریان فتنه اخیر به‌صورت غیرقانونی به کشور وارد شد. نامبرده برای یک دیدار مرموز به بهانه عیادت از مریض بر سر بالین شخص معلوم‌الحالی رفت و بعد از گرفتن دستورات موساد و اینتلیجنت‌سرویس از وی او را به قتل رسانید. این است عیادت از بیماران نزد دشمنان ایران. خوشبختانه شخص مذکور لو رفته و الان در زندان است. عاقبت دشمنی با مردم این است. حالا لطفاً عضلات صورتتان را در حد شرعی شل نموده و لبخند بزنید.


منبع: خبرآنلاین

فتوکلماتور

منبع : طنز دونی

صرفا جهت اطلاع 1!

درخت کاشتم توی باغچه جلوی خونمون، صبح رفتم بیرون دیدم نیست. دوره آخر الزمانه درخت ها هم شبا تو خواب راه میرن

تلفات جاده ای 2 سال گذشته ایران از 8 سال دفاع مقدس هم بیشتره

مربي تيم ملي آورديم نميشه اسمشو سرچ كرد چون فيلتره
تو استادیوم اسم سرمربی تیم ملیت رو صدا کنی کمیته انضباطی 6 تا 8 جلسه محرومت میکنه

دختر اگر در ثریا هم باشد، مردانی از سرزمین پارس برایش بوق میزنند
البته این برای زمانی بود که بنزین گیر می اومد الان آنجلینا هم بیاد کسی نیست بوق بزنه

تو خیابون داری راه میری یه دفه یکی از اون ور خیابون داد میزنه نقیییییییییییییییییییییی بوریم مشهد

صبح، رادیو یه جمله گفت هنوز نتونستم تحلیل کنم:
روز بارانیتان در ترنم بهاری و نسیم فروردین نقره فشان!!!!!!

یارو نشسته یه میزگرد به زبون آلمانی می‌بینه، میگم مگه می‌فهمی چی میگن!؟
میگه قیافه‌هاشونو که می‌بینم می‌فهمم در مورد چی حرف می‌زنن

غار علیصدر به قندیلاش معروفه؛ اونوقت ملت میرن قندیلاشو میکنن یادگاری میبرن با خودشون!

یکی نیست بگه آخه با اون قندیل میخای چیکار کنی؟



جک

یارو می ره کوفه ضریح مختار را می گیره و می گه دمت گرم عجب فیلمی بازی کردی!


****************************************جک و لطیفه****************************

یه روز یه مرده ای می میره از پسرش می پرسن که چی شد پدرت مرد؟

پسر می گه:شیر خورد مرد

بهش می گن یعنی چه؟ چطوری؟

میگه داشت شیر می خورد گاوه نشست

****************************************جک و لطیفه****************************

در مسابقه اسب‌دواني یه نفر صد هزار دلار روي اسب شماره 28 شرط‏بندي كرد و اتفاقا برنده 500 هزار دلار شد.
مسئول برگزاري مسابقه از او پرسيد: چطور اين همه پول رو روي اسب شماره‌ 28 شرط‏بندي كردي؟
گفت: ديشب خواب ديدم كه دائما جلوي چشمم يك عدد 6 و يك عدد 8 مي‏آد.
مسئول برگزاري پرسيد: 6 و 8 چه ربطي به 28 داره؟
یارو گفت: مگه شيش هشت تا 28 تا نمي‏شه؟

****************************************جک و لطیفه****************************

یارو ده هزار تومن تو جيبش بوده مي‌خواسته بره مواد بگيره. تو راه نيرو انتظامي رو ميبينه، یواشکی پولا رو پرت ميكنه تو جوب!

****************************************جک و لطیفه****************************

پلیسه به یارو : مگه نمی دونی اینجا ماهیگیری ممنوعه؟
یارو : ولی تابلو نزدین
پلیس: نزدیم که نزدیم ، زود باش از روی آکواریوم باغ وحش بیا پایین!

****************************************جک و لطیفه****************************

پسره تو خواستگاری از یه دختره می پرسه اسم شما چیه؟ دختره می گه اسم من توی تمام باغچه ها هست. پسره می گه: آهان فهمیدم ، اسمتون شلنگه

****************************************جک و لطیفه****************************

نصیحت یه شوهر به زنش: هر وقت یه سوسک تو دستشویی دیدی با دمپایی فورا نکوب رو سرش…

بی توجه از بغلش رد شو… این کار از صدتا فحش براش بدتره

****************************************جک و لطیفه****************************