فقط برای خنده

یه فیلم از دستگیری دزدان دریایی سومالی دیدم اصلاً تمام ذهنیتم رو نسبت به مفهوم دزد دریایی بهم ریخت

نه چشم بند داشتن

نه از این کلاه مثلثی‌ها

نه طوطی

نه پای چوبی

نه دست چنگکی

مسئول گزینش اینا کیه؟

چرا با احساسات ما بازی می‌کنند؟

 

 

ببینید مردها چقدره رمانتیکند:

اس ام اس بازی بین دو عاشق، دختره این پیامک رو میفرسته:

... عشق من اگر الان خوابی، رویاهاتو برام بفرست

... ... ... ... اگر داری میخندی، لبخندت رو برام بفرست

و اگر در حال گریه ای، برایم اشکهایت را ارسال کن

دوستت دارم

پسره جواب میده:

من الان توالتم. چی برات بفرستم؟

 

 

 

 

واقعا واسه آیفون (دربازکن) توی ایران فرهنگ سازی نشد. می پرسی کیه؟ میگه بازکن، خوب برادر من دارم سوال ازت می پرسم قشنگ گوش کن و پاسخ مناسب بده!

 

 

 

 به یکی گفتیم خدا به زمین گرم بِزَنتت ،
نام برده الان روی شن های سواحل آنتالیا داره آفتاب میگیره .....!!!
فک کنم سوتفاهم شده با خدا

 

 

 

امروز یه احساس خیلی بدی بهم دست داد؛
ولی من بهش دست ندادم...!
خلاصه تو جمع کلی ضایش کردم

 

فقط یه پسر ایرانی می تونه وقتی از سر جلسه امتحان میاد بیرون با نیشی باز و خیلی خوشحال بگه افتضاح دادم! یعنی سرخوش تا این حد

 

 

 

بچم دو سالشه الان یه ماهه به من میگه دایی محسن :|
نه دایی داره نه محسن داریم !!! امکان داره آدم تو این سن توهم بزنه ؟ :(

 

 

 

 

- سمیرا جان خوشحال شدم نامزد کردی
-- وااای مرسی .. منم همینطور
خانوم همسایه: :-|
ما =))))
خواهرم: :-/

 

 

 

 

بابام بهم گفت پدر سگه کره خر ! دچار بحران شخصيتي شدم چطور همچين چيزي ممکنه؟

 

 

 

یه همسایه داشتیم به خانمش میگفت منزل. خانمش خونه ما بود. اومد دنبالش . درو باز کردم آقاهه گفت منزل ما اینجاست. منم گفتم: نه . منزل شما ته کوچه است. بنده خدا در همه خونه هارو زده بود تا منزلشو پیدا کنه

 

 

گل همه رنگش خوبه, بچه زرنگش خوبه

تو كتابا نوشته, تنبلی كار زشته

تنبل همیشه خوابه, جاش توي تخت خوابه..

تا اینجا شاعر خوب اومده بودا، بعد یهو یارو سادیسمی میگه:

پاشو پاشو بیدارش كن, از تختخواب جداش كن.... :|

كــــــــــصــــــــــافــــــــــــــــط آخه بگو مرض داری مگه =))

 

 

اندر احوالات شیخ و مریدانش

روزی یکی از مریدان خطاکار به اشتباه شیخ را دکتر صدا بزد. 

شیخ فرمود : ای کله پوک ، من برای این مرتبه از علم زحمتها کشیده ام. چطور مرا دکتر همی خوانی ؟ 

و دستور داد مرید را بخواباندند و بر پشتش ترکه ها بزدند تا تزکیه روح شود. 

مریدان عرض کردند خمیر مایه این مرید این گونه است. یا شیخ گذشت کن. 

فرمود : خمیر مایه اش نیک است فقط باید کمی وردنه شود . 

عرض کردند : ترسیم این گونه که ورا همی زنید به جای تزکیه روح ، قبض روح بشود. 

پس مرید خطاکار به درجه ای از سلوک و تزکیه رسید که عرض کرد " یا شیخ .... خوردم." 

شیخ فرمود : آفرین ! حال همین را ده بار بگویید که ده روز بعد همین هم گیرتان نآید ! 

پس مریدان همین را تکرار بکردند و نعره ها بکشیدند.






یکی از مریدان مشغول صرف غذا بودندی که شیخ از او پرسید: آیا غذا میخوری؟ مرید گفت بلی. شیخ پرسید آیا گرسنه ای؟ مریدگفت بلی. شیخ پرسید آیا پس از صرف غذا سیر خواهی شد؟ مرید گفت بلی. شیخ شمشیر برکشید و مرید را به دو نیم کردندی. سپس فرمود به خدا قسم از ما نیست کسی که فرصت پ نه پ را از دست دهدندی........ مریدان کپ کردندی و هفت ساعت سینه و زنجیر زدندی .







مریدی به نزد شیخ آمد و گفت: سلام شیخنا 

شیخ: سلام ، حالت خوب است؟ 

مرید : یا شیخ جان مادرت چیزی نگو ! تازه خشتک لامصب را دوخته ام!! 

شیخ: باشد نمیگویم ! 

مرید در حالی که شروع به دریدن خشتک کرده بود گفت: الان مصلن نگفتی!







مریدی که نداند و بداند که نداند 
همان به که خشتک خویش بدراند 

مریدی که نداند و فکر کند که بداند 
شیخ شخصا دهنش سرویس نماید 

مریدی که نداند و نخواهد که بداند 
حیف باشد این مرید زنده بماند






روزی دو زن نزد شیخ آمدند و هر دو ادعا کردند که مادر یک بچه هستند. شیخ فرمود طفل را وسط بگذارید و هر زن از یک طرف دست طفل را بکشید.آن دو زن آنقدر دست کودک را کشیدند که از وسط نصف شد. شیخ کمی جا خورد و فرمودند: قاعدتا نباید اینجوری می شد !! و مریدان نعره ها زدند و به صحرا همی گریختند ! 






روزی شیخ مطلب کتابت می‌نمود، مریدان بر او فرو شدند و پرسیدنت: یا شیخ چگونه می‌شود موش را به هویت دیگری تغییر بداد؟ 
شیخ اندکی درنگ فرمود و در آخر فرمود: نقطه های شین را نگذارید. 
مریدان عربده ها بکشیدند و بر سر ها بکوفتنت. از آنجا موس که اکنون در دست شما ست اختراع شد.







روزی مریدان شیخ را پرسیدند: یا شیخ، داناترین مردم نزد شما کیست؟ 
شیخ بی درنگ گفت: آن کس که از همه داناتر باشد. 
مریدان خشتک ها مرطوب کرده گریه ها بکردند و نشتی ها پیدا کردند.







هیچ چیز مانند سبیل نمی‌تواند شما دختران را از گزند نامحرمان در امان بدارد، حتی حجاب !!! 

(برگرفته از سخنرانی شیخ در جمع دختران بسیجی سامرا)







روزی دشمنی به خدمت شیخ رسید و پرسید : اگه خدا مردها را نمی آفرید چی می آفرید؟ 

شیخ فرمود : چیز خاصی نمی آفرید !!! 

دشمن از این سخن در شگفت ماند اما به عمق پی نبردو بیشعور اسلام نیاورد 

(تذکره الاولیا-جلد 1-صفحه11)







گویند روزی شیخ سر به جیب مراقبت فرو برده بود و در بحر مکاشفت به بازار تهران سفر همی کرد. آن گه که از این معاملت باز آمد مریدان عرض کردند یا شیخ از این بازار که بودی مارا چه تحفه کرامت کردی ؟ فرمود : به خاطر داشتم چارکی گوشت بیاورم ، قیمت گوشت چنان زهره ترکم کرد که تنبانم از دست برفت 

پس مریدان سکته ها کردند و یکی در میان به دیار سند همی شدند







دگر باره روزی حلقه ی مریدان با پاره ای شیرینی بر وی گرد آمدند که یا شیخ! گویند تصرف در اجسام دارید.شیخ گفت روی برگردانید و چنین کردند و وقتی دوباره رو به شیخ کر دند اثری از شیرینی نبود!..مریدان جامه ها دریدند که یا شیخ! حکمت این در چه بود!؟...شیخ در حالی که با دست ،دهانش را پاک می کرد گفت: معذورم بدارید که آن را که خبر شد خبری باز نیامد!....






روزی شیخ و یکی از مریدان در اتاق تنها بودندی و سایر مریدان در حیات عمارت بازی می کردندی! شیخ سر از کتاب برداشت، چشم بر مرید داشت و گفت:"ای جوان! می خواهم امروز تو را کنم نصیحتی، که شاید دگر پیش نیاید فرصتی!" 

در همین هنگام، مرید باد معده ای را رها کرد که صدای مهیبی به پا کرد! و این صدای ممتد گوش خراش، چند دقیقه ای به طول انجامید و در تمام این مدت مرید و شیخ در چشمان هم زل زده بودندی! 

شیخ گفت:"مگر شیپور قورت داده بوده ای ! زهوار در رفته ی قزمیت!؟" 

مرید گفت:"نه شیخ، لوبیا و گوشت خورده ام!" 

- ای خاک بر فرق سرت که جنبه ی یک نصیحت را نداری! و انگار تو مرا نصیحت کردندی که بر مفلوکی چون تو نصیحت نکنم! 

مرید نعره زنان جامه دریدندی و فغان کنان به بیرون دویدندی (و در حین دویدن، نا خواسته باد معده ی دیگری نیز رها کردندی!) 

شیخ به اطراف نگاه کردندی و چون از نبود مریدی مطمئن شد، اندکی جابه جا شده و معده ی خود را خالی کردندی! و با خود گفت باید مطبخ را بگویم غذایم را از غذای مریدانم جدا کنند!







شیخ رفت بخوابه!

 

 

منبع:باحال ترین وبلاگ دنیا!