نام شعر : گزيده اي از قصيده ي آبي خاکستري سياه

نام شاعر : حميد مصدق



 

من گمان مي کردم

دوستي همچون سروي سرسبز

چارفصلش همه آراستگي ست

من چه مي دانستم

هيبت باد زمستاني هست

من چه مي دانستم

سبزه مي پژمرد از بي آبي

سبزه يخ مي زند از سردي دي

من چه مي دانستم

دل هر کس دل نيست

قلبها ز آهن و سنگ

قلبها بي خبر از عاطفه اند